جملات تاکیدی و تاثیرگذار از انواع کتاب ها و خلاصه نویسی

۳ مطلب در خرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

آدم های سمی 2

سلام حالتون چطوره؟

امیدوارم حال دلت خوب خوب باشه،شایدم خیلی میزون نیستی چون یک آدم سمی تو زندگیت داری که بهت خیلی نزدیکه،نمی تونی ازش جدا شی نمیتونی رها باشی نمیتونی فکرش بیرون کنی و قبول کنی که اون آدم بهت آسیب میزنه و باید کنار بگذاریش...

چون اون شخص همسرته،پدرت،مادرت و یا حتی خواهر و برادرته

اما یه کوچولو بهش فکر کن مگه چندبار قرار زندگی کنی؟مگه چقدر تحمل داری؟

بهت حق میدم عزیزت رو نتونی ترک کنی چون مدت زیادی باهاش بودی

اما آیا فقط زمان برات ملاکه؟؟؟

به این فکر کردی که خودت هم با ارزشی؟؟

اصلا اشکالی نداره که همسرت یا هر عزیز دیگه ای رو کنار بزاری اگر بهت آسیب میرسونه

تو خودت با ارزشی نیاز به یک زندگی شاد و با آرمش داری قبول کن که ما آدم ها بدون هم نمیمیریم و باید به زندگی عادیمون ادامه بدیم.

تو یک سمینار مردی از گلاس میپرسه:((چطور می توان این افراد را از زندگی کنار گذاشت؟شاید دوست های 20 یا 30 ساله ی ما باشند،این همه سال یعنی هیچ؟))

در جواب این رو شنید که ما نباید به انسان هایی که نمیخوان ما پیشرفت کنیم حساس باشیم و به اونها اهمیت بدیم.

این افراد هر چقدر هم که بگذره تغییری نمیکنن و حتی بدتر و بدتر میشن پس اگر خودت رو دوست داری جسمت و روحت برات مهمه باید از شرش خلاص بشی.

خیلی برامون سخته بخوایم به این نتیجه برسیم که فردی که دوستش داریم و فکر میکردیم اونهم مارو دوست داره برامون مثل سم بوده و حتی برای سلامتی روح و جسممون خطرناکه...

میدونید حالات سمی مسری هستند؟؟؟

یک مثال میزنم تا این موضوع کاملا جا بیوفته.

دیدی یک روزهایی الکی بیحالی،انرژی و توان هیچ کاری نداری تو کارات گره میوفته...

تو انرژی یک آدم سمی رو گرفتی 

تو این کتاب یه آقایی بود که برادرش از همسرش جدا میشه و تمام داراییش رو از دست میده به ناچار خونه برادرش میره تا بتونه دوباره رو پای خودش بایسته

این مرد،این آدم سمی،هم خودش هم انرژی منفی و مشکلاتش رو با خودش به خونه برادرش میبره...

کارهای برادرش دچار مشکل میشه تو زندگی شخصیش به مشکل میخوره دیگه آدم های شادی نبودن 

تا اینکه این هارو برای گلاس،نویسنده کتاب،تعریف میکرده و گلاس بهش گفت چرا ازش نمیخوای ازت جدا زندگی کنه تا باز به حالت عادی برگردید و اون شخص گفت میترسم برادرم از من ناراحت بشه و دلخور از اینکه ازش بخوام از خونه ی من بره

با پیشنهاد گلاس یک مقدار پولی رو به برادرش داد تا برای خودش خونه کرایه کنه و جدا بشن در کمال ناباوری برای اون شخص برادرش نه تنها ناراحت نشد بلکه خوشحال هم شد و جدا از هم زندگی رو ادامه دادن با این تفاوت که زندگیشون دوباره جون گرفت و به حالت قبل برگشت و خیلی شاد و موفق کنار هم زندگی کردن.

همینطور که تو مثال بالا دیدیم انرژی افراد سمی مسری است پس حدالامکان باید ازشون فاصله گرفت

حتی این افراد میتونن باعث بشن ما دیگه خودمون نباشیم وقتی به دورانی که با اون افراد بودیم برمیگردیم از خودمون حتی خجالت می کشیم. 

خیلی دوست دارم یک داستانی رو در این باره تعریف کنم که به چشمم دیدم:

یک دختری رو میشناختم که عاشق یک پسری شده بود،دختره بشدت از این سبک هایی بود که احساساتش رو کنترل میکرد رو خودش تسلط داشت و هیچوقت فکر نمیکرد کارای اشتباه یک دختر بی تجربه رو انجام بده.اون پسر یک آدم بشدت سمی بود که انرژی منفی و حس های بدش رو ناخوداگاه به دختر تحمیل میکرد.اون دختری که میشناختم به دلایلی که تو رابطه بود اقدام به خودکشی کرد فکرهای پوچ و منفی به سرش میزد کارهایی میکرد که حتی تو خواب هم نمیدید که انجامشون بده.

بعد از اینکه از رابطه بیرون اومد خیلی اذیت شد بخاطر عشق و علاقه اش فکر میکرد آدم سابق نشه ولی دوباره به حالت عادی خودش به حال خوب خودش و زندگی نرمالش برگشت و با شخصی آشنا شد که فهمید قبل از اون همه ی عشق ها الکی بوده و اون موضوع براش فقط یک تجربه شد.

هر کدوم از ما میتونیم فرد فوق العاده ای باشیم اما اگر فرد نا مناسبی در اطرافمون باشه میتونیم به شخصی تبدیل بشیم که حتی خودمون هم اون رو نشناسیم و احساس سرافکندگی و خجالت کنیم.

فراموش نکنید که آدم های مختلف،فکرهای مختلف دارن؛شاید یک فردی که از نظر ما سمی است از دیدگاه شخص دیگه ای حتی مناسب و پسندیده باشه.

یک مثال ساده میزنم از دوتا دوست که بهم حس خوبی نداشتن یکی باعث عصبانیت اونیکی و دیگری فکر میکرد دوستش داره ازش سو استفاده می کنه،این دو شخص برای هم سمی بودن و باید از هم دور میموندن.

حالا طی تحقیقاتی با پرس و جو از بقیه دوست هاشون به این نتیجه رسیدن که پیش بقیه دوست ها خیلی محبوب و دوست داشتنی هستن.

یا یک مثال دیگه از زبان نویسنده این بود که با مشاورش به جمعی رفته بود یک خانمی از مردها خیلی بد میگفت و شخصیت عجیبی داشت از نظرش و گلاس جمع رو ترک کرد وقتی مشاورش رو دید گفت خیلی آدم سمی بود انرژی بدی داشت ولی مشاورش گفت از نظر من اصلا اینطور نبود حتی باهاش قرار گذاشتم تا باز هم رو ببینیم.

نباید درمورد کسی خیلی سریع قضاوت کرد.یک انسان کاملا سمی از نظر دیگران میتونه بهترین دوست ما بشه.

بهتر اینه از کسایی که برای شخصیت ما مضر هستن دوری کنیم ، ما مجبور نیستیم همه رو دوست داشته باشیم.

در دنیای امروزی ضروری است با کسایی در ارتباط باشیم که برای ما سودمندن.

حالا میخوام براتون چند مورد آدم سمی مثال بزنم:

-کسایی که شما را تحقیر میکنند:

این دسته از افراد حتی با نیش و کنایه،با تیکه انداختن سعی دارن شما رو تخریب شخصیت کنن تا مثلا خودشون رو خوب جلوه بدن.

برای مثال میگن:تو این لباس اصلا مشخص نیست که چاقی...

تو ظاهر انگار از ما تعریف کردن که چاق نیستیم با این لباس ولی با همون یک جمله حرفی که زدن میتونن کلی فکر و ذهن مارو درگیر کنن به این که چاق هستیم.

این دسته همیشه به دنبال عیب های دیگران هستند و فکر میکنن با تخریب دیگران پیشرفت میکنن.

-انسان های پر حرف:

انسان های پر حرف هم آدم های سمی هستن بخاطر اینکه اصلا اهمیتی به نظر شما حین همصحبتی نمیدن و شاید با پر حرفی اصلا اجازه صحبت کردن به شما هم ندن.صحبت های بی سر و ته و تموم نشدنی این سبک افراد اصلا جذابیتی برای هیچکس نداره.

وراج ها شمارو مجبور میکنن به کاری که دوست ندارید انجام بدید تن بدید:گوش دادن به وراجی هاشون.

-کسایی که خودشون رو تخریب میکنن:

این دسته از افراد انقدر از خودشون بدشون میاد که مدام خودشون رو خوار میکنن،این افراد هر چیزی که براشون بده رو انقدر انجام میدن تا خودشون رو انگشنمای دیگران کنن.

سعی میکنن قبل از اینکه دیگران اونهارو زمین بزنن خودشون این کار رو بکنن.این آدم ها فکر میکنن لیاقت هیچ چیز خوبی رو ندارن و اعتماد بنفس و عزت نفس بی اهمیت ترین چیز برای این دسته از افراد شده.

-آدم هایی که وقتی بهشون نیاز داریم ناپدید میشن:

این دسته از افراد سمی توانایی مقابله با مشکلی رو ندارن و پا به فرار میزارن تا با مشکل رو به رو نشن.این آدم ها نمیتونن تصمیم درست بگیرن هیچوقت و انقدر ضعیفن که قدرت مقابله با شرایط منفی رو ندارن.

-آدم های آتش زیر خاکستر:

این دسته از افراد رو با یک مثال براتون توضیح میدم:

یک خانمی رو فرض کنید سال ها برای کسی کار میکنه اون کارفرما همیشه سرش داد میزنه همیشه باهاش دستوری صحبت میکنه؛دختری که همیشه ساکت بوده و هیچوقت شکایتی برای موضوع نکرده تو یک لحظه همه چیز رو بهم میزنه سر کارفرماش داد میزنه و از کار بیرون میره.

این آدم ها خیلی خطرناکن چون اصلا نمیشه فهمید تو فکرشون چی میگذره.

این گروه حسشون رو درونشون پنهون میکنن و ناگهان منفجر میشن.

-کسایی که اهل غیبت کردن هستن:

عاشق دروغگویی و بال پر دادن به موضوعات هستن بیشتر وقتشون رو با تلفن میگذرونن و اسرار دیگران رو فاش میکنن.

این افراد در رابطه با زندگی خودشون اصلا حرف نمیزنن و همیشه در رابطه با دیگران صحبت میکنن چون فکر میکنن با خبرهای دست اول تو چشم دیگران عزیزتر میشن.

یک نکته ای رو همیشه تو خاطرتون داشته باشید کسی که پیش شما از شخص دیگه ای حرف میزنه و خبرچینی کسی رو برای شما میکنه قطعااااا شک نکنید که پشت سر شما هم پیش کس دیگه ای حرف میزنه.

-کسایی که همیشه غضب آلود هستن:

این افراد باری روی دوششون دارن و میخوان اون رو بر سر دیگران بکوبن،عاشق دیوار کوتاه هستن تا دعوا رو شروع کنن.حتی اگر باهاشون موافق باشید بازم با شما جر و بحث میکنن.

حتی اگر بدونن حرفاشون غلط و بی منطق،بازم سعی دارن تا حرف خودشون رو به کرسی بنشونن.

-کسایی که بخت بهشون پشت کرده:

مثلا کسایی که صبح بجای صبح بخیر میگن دوباره صبح شد،حتی تو بهترین روزها هم دنبال اتفاقات بد هستن.

این افراد همیشه انرژی منفی میفرستن،همیشه نیمه ی خالی لیوان رو میبینن،هر مشکلی که پیش بیاد همه بجز خودشون رو مقصر میدونن.زمانی که با این افراد باشید دچار خستگی و افسردگی میشید.

 

 

 

۰۸ خرداد ۰۰ ، ۲۱:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ارمغان وزیری

آدم های سمی 1

تا به حال این جمله رو شنیدید؟؟؟؟؟؟؟

((چوب و سنگ می توانند استخوان های مرا بشکنند،اما کلمات هرگز نمی توانند به من صدمه ای وارد کنند))

این کاملا اشتباه و غلط است.حرف ها تو خاطر ما انسان ها میمونن.شاید زخم چوب و سنگ بعد از مدتی خوب بشه و ردش بمونه اما حرف هایی که باعث شکستن دل شدن هیچوقت از خاطر ما بیرون نمیرن.

یه سری آدم ها تو زندگی همه ما هستن به ما انرژی منفی میدن،بهمون زخم زبون میزنن،ناراحتمون میکنن و دلمون رو میشکنن.کسایی که از ما پشتیبانی نمیکنن،زندگیمون رو مسموم میکنن،دوست ندارن شاهد پیشرفت ما باش،نمیتونن ببینن ما خوشحال هستیم;این افراد (افراد سمی) هستن.اون کسی که با خوندن این مطالب توی ذهنت اومد زندگیت رو نابود میکنه یا باید از شرش خلاص بشی یا یاد بگیری چجوری باهاش برخورد کنی تا تاثیراتش رو توی زندگیت نزاره.

شاید بعضی از این افراد سمی ناخواسته برای زندگی ما مضر باشن اما گروهی دیگه از قصد بعضی از کارها رو برای ناراحتی ما میکنن.این افراد میتونن زخم خورده ی گذشته باشن،کمبود هایی داشته باشن و نتونن اون رو تو زندگی دیگران ببینن،حسود باشن و خیلی شاید های دیگه...

باید از این افراد فاصله بگیریم یا بهشون بگیم چقدر میتونن ناراحتمون کنن و اگر از عمد اینکارو نمیکنن کمکشون کنیم تا توی روابط بهتر بشن و آدم سمی نباشن.

آدم های سمی می تونن دوست های ما باشن یا حتی خانواده و همسر.

هر کسی از اطرافیان ما میتونه طرز فکر و رفتار سمی داشته باشه ما باید اونهارو شناسایی کنیم و نحوه ی برخورد با اونهارو یاد بگیریم.

لحن ها می توانند به خوبی اما نه همیشه نیت ها را مشخص کنند برای مثال لحن نیش دار و صدای بلند و یکنواخت معمولا نشانگر نیت بد است.

گاهی حتی خودمون هم میتونیم یک آدم سمی برای خودمون باشیم فکر کن که چند بار به خودت گفتی مثل یه خوک چاق شدم،چقدر زشتم من،چقدر پوستم خرابه،چقدر خنگ و احمقم و امثال این متن ها،لیلیان گلاس اسمش رو گذاشته غذای سمی ذهن.هر چقدر بیشتر به این حرف ها فکر کنیم جزیی از وجود ما میشن.

من بر این باورم به هر چیزی که فکر کنیم همون میشیم.

تا به حال دقت کردید که چندین بار گفتیم من لاغر یا چاق هستم(این مثال میزنم چون بیشتر برای هممون اتفاق افتاده)این نظر سمی این طرز فکر سمی باعث میشه دیگران هم با ما هم نظر باشن یا تو روی ما یا پشت سر ما میگن دیدی طرف چقدر چاق یا لاغر شده؟؟؟

میدونی چرا دیگران در رابطه با ما نظر میدن و به خودشون اجازه میدن به ما بی احترامی کنن چون ما بهشون این اجازه رو میدیم.

یک مثال میزنم تا این موضوع برامون کاملا جا بیوفته یک خانمی پیش دکتر میره و شکایت میکنه از رفتار شوهرش که اون رو (پا چاق) صدا میزده با صحبت بیشتر دکتر متوجه شد که زن از پاهای چاقش بدش میاد و پاهاش رو زشت خطاب میکرده دکتر بهش گفت این نظر خودت این فکر سمی تو باعث شده تا شوهرت ازش سو استفاده کنه و از این طریق با تو شوخی کنه که موجب رنجش تو شده.بنابراین چیزی که تو در مورد خودت میگی روی طرز فکر دیگران و گفته ی اونها در رابطه با تو رابطه مستقیم داره.

یک دسته دیگ افراد سمی وجود دارن با روش چرا جنبه نداری دارم شوخی می کنم باعث میشن حس بی جنبه بودن و عصبی بودن بما دست بده.

هیچ حرفی بی منظور نیست اگر به شما حرفی زدن و گفتن شوخی کردم و از خودتون ناراحت شدید بخاطر اینکه حرف رو جدی گرفتید و حتی با طرف برخورد هم داشتید بدونید حق با شما بوده اون فرد حرف دلش رو با عنوان شوخی کردم بی جنبه نباش به شما زده چون یا از دست شما ناراحت یا احساس نا امنی میکنه و این اصلا شوخی نیست.

با دقت به حرف های طرف مقابل گوش بدید تا نیتش برای شما آشکار بشه.

یک مثال براتون میزنم یک بازیگر خیلی خوشتیپ و با استعداد حین تمرین از مدیرش میشنوه که بهش میگه تو اصلا استعداد نداری و برای این کار ساخته نشدی و بازیگر در جواب میگه نگران نباش من به این زودی ها نا امید نمیشم.مدیر قبل از اینکه به خواسته اش برسه بازیگر نقشه اش رو خنثی کرد.

نیاز نیست کنایه ها همیشه طولانی باشن گاهی با جمله (چرا این کار نکردی؟) ، (برات بهتر بود این رو انتخاب کنی؟) و از این قبیل حرف ها کافیه تا ذهن و دل انسان هارو جریحه دار کنه.

گفتن کلمات سمی ممکن است در برخی اوقات به قیمت جان افراد تموم بشه مثل نوجوون 15 ساله ای که بخاطر مورد تمسخر واقع شدن از طرف دوستاش اقدام به خودکشی کرده.

اگر حرف سمی میزنید باید عواقبش رو هم پذیرا باشید.

حرف های سمی مثل گلوله های هستن که پرتاب میشن و میتونن موجب کشته شدن خودمون یا طرف مقابل بشن.

مرگ و زندگی هر دو در کنترل زبان ما هستند.

علاوه بر تمامی مطالب بالا حسادت هم میتونه باعث بوجود آمدن افراد سمی در اطراف ما باشه.وجود دوست های حسود رو هممون تو زندگی تجربه کردیم پس یک مثال دیگه براتون میزنم تا یکم هم جدید باشه.

تا به حال شده با کسی وارد رابطه احساسی شده باشید و طرف ترکتون کنه بعد بگید خب چرا این اتفاق افتاد من که ازش حتی سر تر هم بودم...

دقیقا به همین دلیل ترکتون کرده چون شما ازش سر تر هستید و این باعث میشه طرف مقابل اعتماد بنفسش رو از دست بده و حس بدی رو به شما و رابطه و احساساتتون انتقال بده که سرانجام این رابطه جدایی است.

این برتری میتونه ظاهری،شغلی،جسمی و ... باشه.

یک مثالی میزنم که خودم به چشم دیدم،دختر و پسری عاشق هم بودن و رابطه عمیق احساسی داشتن خیلی کنار هم احساس خوبی داشتن و حس آرامش رو با هم تجربه کردن.به مرور زمان وقتی پسر با دختر بیشتر آشنا شد و موفقیت دختر رو در کارش به وضوح دید اما میدید که خودش پیشرفت چشم گیری نداشت و وابسته ی خانواده بود اعتماد بنفسش رو از دست داد و دیگه حس خوبی تو رابطه نداشت و این باعث شد خودش رو از رابطه بیرون کشید و برای برگشتن اعتماد بنفسش دختر رو تخریب کرد،این آدم یک حسود سمی بود که اعتماد بنفسش رو از دست داده بود و برگشتن اون اعتماد بنفس رو تو جدایی میدید.

از کتاب (آدم های سمی)

لیلیان گلاس

ادامه دارد...

۰۴ خرداد ۰۰ ، ۰۱:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ارمغان وزیری

نظرم عوض شده :)

سلام.با یه گریز ساده به نوشته های قبل متوجه میشی که من یک سری کتاب هایی رو که می خوندم به صورت نکته وار می نوشتم و انتشار میدادم.

الان که بهش نگاه می کنم میبینم شاید کوتاه و مختصر و مفید باشن اما گنگن.

بخاطر همین نظرم عوض شده میخوام به صورت داستان های کوتاه هر چیزی رو که یاد میگیرم اینجا به اشتراک بزارم هم برای دوستای خوبم که منو همراهی میکنن و هم کسایی که برای نوشته ها وقت میزارن.

قبلا خیلی فعالیت نمیکردم یا بهتره بگم اصلا فعالیت نمیکردم.اما تصمیم دارم برای صفحه ی بلاگم بیشتر وقت بزارم تا هم برای خودم مفید باشه هم تویی که الان داری این متن رو می خونی.

منو حمایت کن نوشته ها رو به اشتراک بزار و نظراتت رو برام ثبت کن wink

۰۴ خرداد ۰۰ ، ۰۰:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ارمغان وزیری