سلام حالتون چطوره؟

امیدوارم حال دلت خوب خوب باشه،شایدم خیلی میزون نیستی چون یک آدم سمی تو زندگیت داری که بهت خیلی نزدیکه،نمی تونی ازش جدا شی نمیتونی رها باشی نمیتونی فکرش بیرون کنی و قبول کنی که اون آدم بهت آسیب میزنه و باید کنار بگذاریش...

چون اون شخص همسرته،پدرت،مادرت و یا حتی خواهر و برادرته

اما یه کوچولو بهش فکر کن مگه چندبار قرار زندگی کنی؟مگه چقدر تحمل داری؟

بهت حق میدم عزیزت رو نتونی ترک کنی چون مدت زیادی باهاش بودی

اما آیا فقط زمان برات ملاکه؟؟؟

به این فکر کردی که خودت هم با ارزشی؟؟

اصلا اشکالی نداره که همسرت یا هر عزیز دیگه ای رو کنار بزاری اگر بهت آسیب میرسونه

تو خودت با ارزشی نیاز به یک زندگی شاد و با آرمش داری قبول کن که ما آدم ها بدون هم نمیمیریم و باید به زندگی عادیمون ادامه بدیم.

تو یک سمینار مردی از گلاس میپرسه:((چطور می توان این افراد را از زندگی کنار گذاشت؟شاید دوست های 20 یا 30 ساله ی ما باشند،این همه سال یعنی هیچ؟))

در جواب این رو شنید که ما نباید به انسان هایی که نمیخوان ما پیشرفت کنیم حساس باشیم و به اونها اهمیت بدیم.

این افراد هر چقدر هم که بگذره تغییری نمیکنن و حتی بدتر و بدتر میشن پس اگر خودت رو دوست داری جسمت و روحت برات مهمه باید از شرش خلاص بشی.

خیلی برامون سخته بخوایم به این نتیجه برسیم که فردی که دوستش داریم و فکر میکردیم اونهم مارو دوست داره برامون مثل سم بوده و حتی برای سلامتی روح و جسممون خطرناکه...

میدونید حالات سمی مسری هستند؟؟؟

یک مثال میزنم تا این موضوع کاملا جا بیوفته.

دیدی یک روزهایی الکی بیحالی،انرژی و توان هیچ کاری نداری تو کارات گره میوفته...

تو انرژی یک آدم سمی رو گرفتی 

تو این کتاب یه آقایی بود که برادرش از همسرش جدا میشه و تمام داراییش رو از دست میده به ناچار خونه برادرش میره تا بتونه دوباره رو پای خودش بایسته

این مرد،این آدم سمی،هم خودش هم انرژی منفی و مشکلاتش رو با خودش به خونه برادرش میبره...

کارهای برادرش دچار مشکل میشه تو زندگی شخصیش به مشکل میخوره دیگه آدم های شادی نبودن 

تا اینکه این هارو برای گلاس،نویسنده کتاب،تعریف میکرده و گلاس بهش گفت چرا ازش نمیخوای ازت جدا زندگی کنه تا باز به حالت عادی برگردید و اون شخص گفت میترسم برادرم از من ناراحت بشه و دلخور از اینکه ازش بخوام از خونه ی من بره

با پیشنهاد گلاس یک مقدار پولی رو به برادرش داد تا برای خودش خونه کرایه کنه و جدا بشن در کمال ناباوری برای اون شخص برادرش نه تنها ناراحت نشد بلکه خوشحال هم شد و جدا از هم زندگی رو ادامه دادن با این تفاوت که زندگیشون دوباره جون گرفت و به حالت قبل برگشت و خیلی شاد و موفق کنار هم زندگی کردن.

همینطور که تو مثال بالا دیدیم انرژی افراد سمی مسری است پس حدالامکان باید ازشون فاصله گرفت

حتی این افراد میتونن باعث بشن ما دیگه خودمون نباشیم وقتی به دورانی که با اون افراد بودیم برمیگردیم از خودمون حتی خجالت می کشیم. 

خیلی دوست دارم یک داستانی رو در این باره تعریف کنم که به چشمم دیدم:

یک دختری رو میشناختم که عاشق یک پسری شده بود،دختره بشدت از این سبک هایی بود که احساساتش رو کنترل میکرد رو خودش تسلط داشت و هیچوقت فکر نمیکرد کارای اشتباه یک دختر بی تجربه رو انجام بده.اون پسر یک آدم بشدت سمی بود که انرژی منفی و حس های بدش رو ناخوداگاه به دختر تحمیل میکرد.اون دختری که میشناختم به دلایلی که تو رابطه بود اقدام به خودکشی کرد فکرهای پوچ و منفی به سرش میزد کارهایی میکرد که حتی تو خواب هم نمیدید که انجامشون بده.

بعد از اینکه از رابطه بیرون اومد خیلی اذیت شد بخاطر عشق و علاقه اش فکر میکرد آدم سابق نشه ولی دوباره به حالت عادی خودش به حال خوب خودش و زندگی نرمالش برگشت و با شخصی آشنا شد که فهمید قبل از اون همه ی عشق ها الکی بوده و اون موضوع براش فقط یک تجربه شد.

هر کدوم از ما میتونیم فرد فوق العاده ای باشیم اما اگر فرد نا مناسبی در اطرافمون باشه میتونیم به شخصی تبدیل بشیم که حتی خودمون هم اون رو نشناسیم و احساس سرافکندگی و خجالت کنیم.

فراموش نکنید که آدم های مختلف،فکرهای مختلف دارن؛شاید یک فردی که از نظر ما سمی است از دیدگاه شخص دیگه ای حتی مناسب و پسندیده باشه.

یک مثال ساده میزنم از دوتا دوست که بهم حس خوبی نداشتن یکی باعث عصبانیت اونیکی و دیگری فکر میکرد دوستش داره ازش سو استفاده می کنه،این دو شخص برای هم سمی بودن و باید از هم دور میموندن.

حالا طی تحقیقاتی با پرس و جو از بقیه دوست هاشون به این نتیجه رسیدن که پیش بقیه دوست ها خیلی محبوب و دوست داشتنی هستن.

یا یک مثال دیگه از زبان نویسنده این بود که با مشاورش به جمعی رفته بود یک خانمی از مردها خیلی بد میگفت و شخصیت عجیبی داشت از نظرش و گلاس جمع رو ترک کرد وقتی مشاورش رو دید گفت خیلی آدم سمی بود انرژی بدی داشت ولی مشاورش گفت از نظر من اصلا اینطور نبود حتی باهاش قرار گذاشتم تا باز هم رو ببینیم.

نباید درمورد کسی خیلی سریع قضاوت کرد.یک انسان کاملا سمی از نظر دیگران میتونه بهترین دوست ما بشه.

بهتر اینه از کسایی که برای شخصیت ما مضر هستن دوری کنیم ، ما مجبور نیستیم همه رو دوست داشته باشیم.

در دنیای امروزی ضروری است با کسایی در ارتباط باشیم که برای ما سودمندن.

حالا میخوام براتون چند مورد آدم سمی مثال بزنم:

-کسایی که شما را تحقیر میکنند:

این دسته از افراد حتی با نیش و کنایه،با تیکه انداختن سعی دارن شما رو تخریب شخصیت کنن تا مثلا خودشون رو خوب جلوه بدن.

برای مثال میگن:تو این لباس اصلا مشخص نیست که چاقی...

تو ظاهر انگار از ما تعریف کردن که چاق نیستیم با این لباس ولی با همون یک جمله حرفی که زدن میتونن کلی فکر و ذهن مارو درگیر کنن به این که چاق هستیم.

این دسته همیشه به دنبال عیب های دیگران هستند و فکر میکنن با تخریب دیگران پیشرفت میکنن.

-انسان های پر حرف:

انسان های پر حرف هم آدم های سمی هستن بخاطر اینکه اصلا اهمیتی به نظر شما حین همصحبتی نمیدن و شاید با پر حرفی اصلا اجازه صحبت کردن به شما هم ندن.صحبت های بی سر و ته و تموم نشدنی این سبک افراد اصلا جذابیتی برای هیچکس نداره.

وراج ها شمارو مجبور میکنن به کاری که دوست ندارید انجام بدید تن بدید:گوش دادن به وراجی هاشون.

-کسایی که خودشون رو تخریب میکنن:

این دسته از افراد انقدر از خودشون بدشون میاد که مدام خودشون رو خوار میکنن،این افراد هر چیزی که براشون بده رو انقدر انجام میدن تا خودشون رو انگشنمای دیگران کنن.

سعی میکنن قبل از اینکه دیگران اونهارو زمین بزنن خودشون این کار رو بکنن.این آدم ها فکر میکنن لیاقت هیچ چیز خوبی رو ندارن و اعتماد بنفس و عزت نفس بی اهمیت ترین چیز برای این دسته از افراد شده.

-آدم هایی که وقتی بهشون نیاز داریم ناپدید میشن:

این دسته از افراد سمی توانایی مقابله با مشکلی رو ندارن و پا به فرار میزارن تا با مشکل رو به رو نشن.این آدم ها نمیتونن تصمیم درست بگیرن هیچوقت و انقدر ضعیفن که قدرت مقابله با شرایط منفی رو ندارن.

-آدم های آتش زیر خاکستر:

این دسته از افراد رو با یک مثال براتون توضیح میدم:

یک خانمی رو فرض کنید سال ها برای کسی کار میکنه اون کارفرما همیشه سرش داد میزنه همیشه باهاش دستوری صحبت میکنه؛دختری که همیشه ساکت بوده و هیچوقت شکایتی برای موضوع نکرده تو یک لحظه همه چیز رو بهم میزنه سر کارفرماش داد میزنه و از کار بیرون میره.

این آدم ها خیلی خطرناکن چون اصلا نمیشه فهمید تو فکرشون چی میگذره.

این گروه حسشون رو درونشون پنهون میکنن و ناگهان منفجر میشن.

-کسایی که اهل غیبت کردن هستن:

عاشق دروغگویی و بال پر دادن به موضوعات هستن بیشتر وقتشون رو با تلفن میگذرونن و اسرار دیگران رو فاش میکنن.

این افراد در رابطه با زندگی خودشون اصلا حرف نمیزنن و همیشه در رابطه با دیگران صحبت میکنن چون فکر میکنن با خبرهای دست اول تو چشم دیگران عزیزتر میشن.

یک نکته ای رو همیشه تو خاطرتون داشته باشید کسی که پیش شما از شخص دیگه ای حرف میزنه و خبرچینی کسی رو برای شما میکنه قطعااااا شک نکنید که پشت سر شما هم پیش کس دیگه ای حرف میزنه.

-کسایی که همیشه غضب آلود هستن:

این افراد باری روی دوششون دارن و میخوان اون رو بر سر دیگران بکوبن،عاشق دیوار کوتاه هستن تا دعوا رو شروع کنن.حتی اگر باهاشون موافق باشید بازم با شما جر و بحث میکنن.

حتی اگر بدونن حرفاشون غلط و بی منطق،بازم سعی دارن تا حرف خودشون رو به کرسی بنشونن.

-کسایی که بخت بهشون پشت کرده:

مثلا کسایی که صبح بجای صبح بخیر میگن دوباره صبح شد،حتی تو بهترین روزها هم دنبال اتفاقات بد هستن.

این افراد همیشه انرژی منفی میفرستن،همیشه نیمه ی خالی لیوان رو میبینن،هر مشکلی که پیش بیاد همه بجز خودشون رو مقصر میدونن.زمانی که با این افراد باشید دچار خستگی و افسردگی میشید.