تا به حال این جمله رو شنیدید؟؟؟؟؟؟؟
((چوب و سنگ می توانند استخوان های مرا بشکنند،اما کلمات هرگز نمی توانند به من صدمه ای وارد کنند))
این کاملا اشتباه و غلط است.حرف ها تو خاطر ما انسان ها میمونن.شاید زخم چوب و سنگ بعد از مدتی خوب بشه و ردش بمونه اما حرف هایی که باعث شکستن دل شدن هیچوقت از خاطر ما بیرون نمیرن.
یه سری آدم ها تو زندگی همه ما هستن به ما انرژی منفی میدن،بهمون زخم زبون میزنن،ناراحتمون میکنن و دلمون رو میشکنن.کسایی که از ما پشتیبانی نمیکنن،زندگیمون رو مسموم میکنن،دوست ندارن شاهد پیشرفت ما باش،نمیتونن ببینن ما خوشحال هستیم;این افراد (افراد سمی) هستن.اون کسی که با خوندن این مطالب توی ذهنت اومد زندگیت رو نابود میکنه یا باید از شرش خلاص بشی یا یاد بگیری چجوری باهاش برخورد کنی تا تاثیراتش رو توی زندگیت نزاره.
شاید بعضی از این افراد سمی ناخواسته برای زندگی ما مضر باشن اما گروهی دیگه از قصد بعضی از کارها رو برای ناراحتی ما میکنن.این افراد میتونن زخم خورده ی گذشته باشن،کمبود هایی داشته باشن و نتونن اون رو تو زندگی دیگران ببینن،حسود باشن و خیلی شاید های دیگه...
باید از این افراد فاصله بگیریم یا بهشون بگیم چقدر میتونن ناراحتمون کنن و اگر از عمد اینکارو نمیکنن کمکشون کنیم تا توی روابط بهتر بشن و آدم سمی نباشن.
آدم های سمی می تونن دوست های ما باشن یا حتی خانواده و همسر.
هر کسی از اطرافیان ما میتونه طرز فکر و رفتار سمی داشته باشه ما باید اونهارو شناسایی کنیم و نحوه ی برخورد با اونهارو یاد بگیریم.
لحن ها می توانند به خوبی اما نه همیشه نیت ها را مشخص کنند برای مثال لحن نیش دار و صدای بلند و یکنواخت معمولا نشانگر نیت بد است.
گاهی حتی خودمون هم میتونیم یک آدم سمی برای خودمون باشیم فکر کن که چند بار به خودت گفتی مثل یه خوک چاق شدم،چقدر زشتم من،چقدر پوستم خرابه،چقدر خنگ و احمقم و امثال این متن ها،لیلیان گلاس اسمش رو گذاشته غذای سمی ذهن.هر چقدر بیشتر به این حرف ها فکر کنیم جزیی از وجود ما میشن.
من بر این باورم به هر چیزی که فکر کنیم همون میشیم.
تا به حال دقت کردید که چندین بار گفتیم من لاغر یا چاق هستم(این مثال میزنم چون بیشتر برای هممون اتفاق افتاده)این نظر سمی این طرز فکر سمی باعث میشه دیگران هم با ما هم نظر باشن یا تو روی ما یا پشت سر ما میگن دیدی طرف چقدر چاق یا لاغر شده؟؟؟
میدونی چرا دیگران در رابطه با ما نظر میدن و به خودشون اجازه میدن به ما بی احترامی کنن چون ما بهشون این اجازه رو میدیم.
یک مثال میزنم تا این موضوع برامون کاملا جا بیوفته یک خانمی پیش دکتر میره و شکایت میکنه از رفتار شوهرش که اون رو (پا چاق) صدا میزده با صحبت بیشتر دکتر متوجه شد که زن از پاهای چاقش بدش میاد و پاهاش رو زشت خطاب میکرده دکتر بهش گفت این نظر خودت این فکر سمی تو باعث شده تا شوهرت ازش سو استفاده کنه و از این طریق با تو شوخی کنه که موجب رنجش تو شده.بنابراین چیزی که تو در مورد خودت میگی روی طرز فکر دیگران و گفته ی اونها در رابطه با تو رابطه مستقیم داره.
یک دسته دیگ افراد سمی وجود دارن با روش چرا جنبه نداری دارم شوخی می کنم باعث میشن حس بی جنبه بودن و عصبی بودن بما دست بده.
هیچ حرفی بی منظور نیست اگر به شما حرفی زدن و گفتن شوخی کردم و از خودتون ناراحت شدید بخاطر اینکه حرف رو جدی گرفتید و حتی با طرف برخورد هم داشتید بدونید حق با شما بوده اون فرد حرف دلش رو با عنوان شوخی کردم بی جنبه نباش به شما زده چون یا از دست شما ناراحت یا احساس نا امنی میکنه و این اصلا شوخی نیست.
با دقت به حرف های طرف مقابل گوش بدید تا نیتش برای شما آشکار بشه.
یک مثال براتون میزنم یک بازیگر خیلی خوشتیپ و با استعداد حین تمرین از مدیرش میشنوه که بهش میگه تو اصلا استعداد نداری و برای این کار ساخته نشدی و بازیگر در جواب میگه نگران نباش من به این زودی ها نا امید نمیشم.مدیر قبل از اینکه به خواسته اش برسه بازیگر نقشه اش رو خنثی کرد.
نیاز نیست کنایه ها همیشه طولانی باشن گاهی با جمله (چرا این کار نکردی؟) ، (برات بهتر بود این رو انتخاب کنی؟) و از این قبیل حرف ها کافیه تا ذهن و دل انسان هارو جریحه دار کنه.
گفتن کلمات سمی ممکن است در برخی اوقات به قیمت جان افراد تموم بشه مثل نوجوون 15 ساله ای که بخاطر مورد تمسخر واقع شدن از طرف دوستاش اقدام به خودکشی کرده.
اگر حرف سمی میزنید باید عواقبش رو هم پذیرا باشید.
حرف های سمی مثل گلوله های هستن که پرتاب میشن و میتونن موجب کشته شدن خودمون یا طرف مقابل بشن.
مرگ و زندگی هر دو در کنترل زبان ما هستند.
علاوه بر تمامی مطالب بالا حسادت هم میتونه باعث بوجود آمدن افراد سمی در اطراف ما باشه.وجود دوست های حسود رو هممون تو زندگی تجربه کردیم پس یک مثال دیگه براتون میزنم تا یکم هم جدید باشه.
تا به حال شده با کسی وارد رابطه احساسی شده باشید و طرف ترکتون کنه بعد بگید خب چرا این اتفاق افتاد من که ازش حتی سر تر هم بودم...
دقیقا به همین دلیل ترکتون کرده چون شما ازش سر تر هستید و این باعث میشه طرف مقابل اعتماد بنفسش رو از دست بده و حس بدی رو به شما و رابطه و احساساتتون انتقال بده که سرانجام این رابطه جدایی است.
این برتری میتونه ظاهری،شغلی،جسمی و ... باشه.
یک مثالی میزنم که خودم به چشم دیدم،دختر و پسری عاشق هم بودن و رابطه عمیق احساسی داشتن خیلی کنار هم احساس خوبی داشتن و حس آرامش رو با هم تجربه کردن.به مرور زمان وقتی پسر با دختر بیشتر آشنا شد و موفقیت دختر رو در کارش به وضوح دید اما میدید که خودش پیشرفت چشم گیری نداشت و وابسته ی خانواده بود اعتماد بنفسش رو از دست داد و دیگه حس خوبی تو رابطه نداشت و این باعث شد خودش رو از رابطه بیرون کشید و برای برگشتن اعتماد بنفسش دختر رو تخریب کرد،این آدم یک حسود سمی بود که اعتماد بنفسش رو از دست داده بود و برگشتن اون اعتماد بنفس رو تو جدایی میدید.
از کتاب (آدم های سمی)
لیلیان گلاس
ادامه دارد...