جملات تاکیدی و تاثیرگذار از انواع کتاب ها و خلاصه نویسی

آدم های سمی 2

سلام حالتون چطوره؟

امیدوارم حال دلت خوب خوب باشه،شایدم خیلی میزون نیستی چون یک آدم سمی تو زندگیت داری که بهت خیلی نزدیکه،نمی تونی ازش جدا شی نمیتونی رها باشی نمیتونی فکرش بیرون کنی و قبول کنی که اون آدم بهت آسیب میزنه و باید کنار بگذاریش...

چون اون شخص همسرته،پدرت،مادرت و یا حتی خواهر و برادرته

اما یه کوچولو بهش فکر کن مگه چندبار قرار زندگی کنی؟مگه چقدر تحمل داری؟

بهت حق میدم عزیزت رو نتونی ترک کنی چون مدت زیادی باهاش بودی

اما آیا فقط زمان برات ملاکه؟؟؟

به این فکر کردی که خودت هم با ارزشی؟؟

اصلا اشکالی نداره که همسرت یا هر عزیز دیگه ای رو کنار بزاری اگر بهت آسیب میرسونه

تو خودت با ارزشی نیاز به یک زندگی شاد و با آرمش داری قبول کن که ما آدم ها بدون هم نمیمیریم و باید به زندگی عادیمون ادامه بدیم.

تو یک سمینار مردی از گلاس میپرسه:((چطور می توان این افراد را از زندگی کنار گذاشت؟شاید دوست های 20 یا 30 ساله ی ما باشند،این همه سال یعنی هیچ؟))

در جواب این رو شنید که ما نباید به انسان هایی که نمیخوان ما پیشرفت کنیم حساس باشیم و به اونها اهمیت بدیم.

این افراد هر چقدر هم که بگذره تغییری نمیکنن و حتی بدتر و بدتر میشن پس اگر خودت رو دوست داری جسمت و روحت برات مهمه باید از شرش خلاص بشی.

خیلی برامون سخته بخوایم به این نتیجه برسیم که فردی که دوستش داریم و فکر میکردیم اونهم مارو دوست داره برامون مثل سم بوده و حتی برای سلامتی روح و جسممون خطرناکه...

میدونید حالات سمی مسری هستند؟؟؟

یک مثال میزنم تا این موضوع کاملا جا بیوفته.

دیدی یک روزهایی الکی بیحالی،انرژی و توان هیچ کاری نداری تو کارات گره میوفته...

تو انرژی یک آدم سمی رو گرفتی 

تو این کتاب یه آقایی بود که برادرش از همسرش جدا میشه و تمام داراییش رو از دست میده به ناچار خونه برادرش میره تا بتونه دوباره رو پای خودش بایسته

این مرد،این آدم سمی،هم خودش هم انرژی منفی و مشکلاتش رو با خودش به خونه برادرش میبره...

کارهای برادرش دچار مشکل میشه تو زندگی شخصیش به مشکل میخوره دیگه آدم های شادی نبودن 

تا اینکه این هارو برای گلاس،نویسنده کتاب،تعریف میکرده و گلاس بهش گفت چرا ازش نمیخوای ازت جدا زندگی کنه تا باز به حالت عادی برگردید و اون شخص گفت میترسم برادرم از من ناراحت بشه و دلخور از اینکه ازش بخوام از خونه ی من بره

با پیشنهاد گلاس یک مقدار پولی رو به برادرش داد تا برای خودش خونه کرایه کنه و جدا بشن در کمال ناباوری برای اون شخص برادرش نه تنها ناراحت نشد بلکه خوشحال هم شد و جدا از هم زندگی رو ادامه دادن با این تفاوت که زندگیشون دوباره جون گرفت و به حالت قبل برگشت و خیلی شاد و موفق کنار هم زندگی کردن.

همینطور که تو مثال بالا دیدیم انرژی افراد سمی مسری است پس حدالامکان باید ازشون فاصله گرفت

حتی این افراد میتونن باعث بشن ما دیگه خودمون نباشیم وقتی به دورانی که با اون افراد بودیم برمیگردیم از خودمون حتی خجالت می کشیم. 

خیلی دوست دارم یک داستانی رو در این باره تعریف کنم که به چشمم دیدم:

یک دختری رو میشناختم که عاشق یک پسری شده بود،دختره بشدت از این سبک هایی بود که احساساتش رو کنترل میکرد رو خودش تسلط داشت و هیچوقت فکر نمیکرد کارای اشتباه یک دختر بی تجربه رو انجام بده.اون پسر یک آدم بشدت سمی بود که انرژی منفی و حس های بدش رو ناخوداگاه به دختر تحمیل میکرد.اون دختری که میشناختم به دلایلی که تو رابطه بود اقدام به خودکشی کرد فکرهای پوچ و منفی به سرش میزد کارهایی میکرد که حتی تو خواب هم نمیدید که انجامشون بده.

بعد از اینکه از رابطه بیرون اومد خیلی اذیت شد بخاطر عشق و علاقه اش فکر میکرد آدم سابق نشه ولی دوباره به حالت عادی خودش به حال خوب خودش و زندگی نرمالش برگشت و با شخصی آشنا شد که فهمید قبل از اون همه ی عشق ها الکی بوده و اون موضوع براش فقط یک تجربه شد.

هر کدوم از ما میتونیم فرد فوق العاده ای باشیم اما اگر فرد نا مناسبی در اطرافمون باشه میتونیم به شخصی تبدیل بشیم که حتی خودمون هم اون رو نشناسیم و احساس سرافکندگی و خجالت کنیم.

فراموش نکنید که آدم های مختلف،فکرهای مختلف دارن؛شاید یک فردی که از نظر ما سمی است از دیدگاه شخص دیگه ای حتی مناسب و پسندیده باشه.

یک مثال ساده میزنم از دوتا دوست که بهم حس خوبی نداشتن یکی باعث عصبانیت اونیکی و دیگری فکر میکرد دوستش داره ازش سو استفاده می کنه،این دو شخص برای هم سمی بودن و باید از هم دور میموندن.

حالا طی تحقیقاتی با پرس و جو از بقیه دوست هاشون به این نتیجه رسیدن که پیش بقیه دوست ها خیلی محبوب و دوست داشتنی هستن.

یا یک مثال دیگه از زبان نویسنده این بود که با مشاورش به جمعی رفته بود یک خانمی از مردها خیلی بد میگفت و شخصیت عجیبی داشت از نظرش و گلاس جمع رو ترک کرد وقتی مشاورش رو دید گفت خیلی آدم سمی بود انرژی بدی داشت ولی مشاورش گفت از نظر من اصلا اینطور نبود حتی باهاش قرار گذاشتم تا باز هم رو ببینیم.

نباید درمورد کسی خیلی سریع قضاوت کرد.یک انسان کاملا سمی از نظر دیگران میتونه بهترین دوست ما بشه.

بهتر اینه از کسایی که برای شخصیت ما مضر هستن دوری کنیم ، ما مجبور نیستیم همه رو دوست داشته باشیم.

در دنیای امروزی ضروری است با کسایی در ارتباط باشیم که برای ما سودمندن.

حالا میخوام براتون چند مورد آدم سمی مثال بزنم:

-کسایی که شما را تحقیر میکنند:

این دسته از افراد حتی با نیش و کنایه،با تیکه انداختن سعی دارن شما رو تخریب شخصیت کنن تا مثلا خودشون رو خوب جلوه بدن.

برای مثال میگن:تو این لباس اصلا مشخص نیست که چاقی...

تو ظاهر انگار از ما تعریف کردن که چاق نیستیم با این لباس ولی با همون یک جمله حرفی که زدن میتونن کلی فکر و ذهن مارو درگیر کنن به این که چاق هستیم.

این دسته همیشه به دنبال عیب های دیگران هستند و فکر میکنن با تخریب دیگران پیشرفت میکنن.

-انسان های پر حرف:

انسان های پر حرف هم آدم های سمی هستن بخاطر اینکه اصلا اهمیتی به نظر شما حین همصحبتی نمیدن و شاید با پر حرفی اصلا اجازه صحبت کردن به شما هم ندن.صحبت های بی سر و ته و تموم نشدنی این سبک افراد اصلا جذابیتی برای هیچکس نداره.

وراج ها شمارو مجبور میکنن به کاری که دوست ندارید انجام بدید تن بدید:گوش دادن به وراجی هاشون.

-کسایی که خودشون رو تخریب میکنن:

این دسته از افراد انقدر از خودشون بدشون میاد که مدام خودشون رو خوار میکنن،این افراد هر چیزی که براشون بده رو انقدر انجام میدن تا خودشون رو انگشنمای دیگران کنن.

سعی میکنن قبل از اینکه دیگران اونهارو زمین بزنن خودشون این کار رو بکنن.این آدم ها فکر میکنن لیاقت هیچ چیز خوبی رو ندارن و اعتماد بنفس و عزت نفس بی اهمیت ترین چیز برای این دسته از افراد شده.

-آدم هایی که وقتی بهشون نیاز داریم ناپدید میشن:

این دسته از افراد سمی توانایی مقابله با مشکلی رو ندارن و پا به فرار میزارن تا با مشکل رو به رو نشن.این آدم ها نمیتونن تصمیم درست بگیرن هیچوقت و انقدر ضعیفن که قدرت مقابله با شرایط منفی رو ندارن.

-آدم های آتش زیر خاکستر:

این دسته از افراد رو با یک مثال براتون توضیح میدم:

یک خانمی رو فرض کنید سال ها برای کسی کار میکنه اون کارفرما همیشه سرش داد میزنه همیشه باهاش دستوری صحبت میکنه؛دختری که همیشه ساکت بوده و هیچوقت شکایتی برای موضوع نکرده تو یک لحظه همه چیز رو بهم میزنه سر کارفرماش داد میزنه و از کار بیرون میره.

این آدم ها خیلی خطرناکن چون اصلا نمیشه فهمید تو فکرشون چی میگذره.

این گروه حسشون رو درونشون پنهون میکنن و ناگهان منفجر میشن.

-کسایی که اهل غیبت کردن هستن:

عاشق دروغگویی و بال پر دادن به موضوعات هستن بیشتر وقتشون رو با تلفن میگذرونن و اسرار دیگران رو فاش میکنن.

این افراد در رابطه با زندگی خودشون اصلا حرف نمیزنن و همیشه در رابطه با دیگران صحبت میکنن چون فکر میکنن با خبرهای دست اول تو چشم دیگران عزیزتر میشن.

یک نکته ای رو همیشه تو خاطرتون داشته باشید کسی که پیش شما از شخص دیگه ای حرف میزنه و خبرچینی کسی رو برای شما میکنه قطعااااا شک نکنید که پشت سر شما هم پیش کس دیگه ای حرف میزنه.

-کسایی که همیشه غضب آلود هستن:

این افراد باری روی دوششون دارن و میخوان اون رو بر سر دیگران بکوبن،عاشق دیوار کوتاه هستن تا دعوا رو شروع کنن.حتی اگر باهاشون موافق باشید بازم با شما جر و بحث میکنن.

حتی اگر بدونن حرفاشون غلط و بی منطق،بازم سعی دارن تا حرف خودشون رو به کرسی بنشونن.

-کسایی که بخت بهشون پشت کرده:

مثلا کسایی که صبح بجای صبح بخیر میگن دوباره صبح شد،حتی تو بهترین روزها هم دنبال اتفاقات بد هستن.

این افراد همیشه انرژی منفی میفرستن،همیشه نیمه ی خالی لیوان رو میبینن،هر مشکلی که پیش بیاد همه بجز خودشون رو مقصر میدونن.زمانی که با این افراد باشید دچار خستگی و افسردگی میشید.

 

 

 

۰۸ خرداد ۰۰ ، ۲۱:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ارمغان وزیری

آدم های سمی 1

تا به حال این جمله رو شنیدید؟؟؟؟؟؟؟

((چوب و سنگ می توانند استخوان های مرا بشکنند،اما کلمات هرگز نمی توانند به من صدمه ای وارد کنند))

این کاملا اشتباه و غلط است.حرف ها تو خاطر ما انسان ها میمونن.شاید زخم چوب و سنگ بعد از مدتی خوب بشه و ردش بمونه اما حرف هایی که باعث شکستن دل شدن هیچوقت از خاطر ما بیرون نمیرن.

یه سری آدم ها تو زندگی همه ما هستن به ما انرژی منفی میدن،بهمون زخم زبون میزنن،ناراحتمون میکنن و دلمون رو میشکنن.کسایی که از ما پشتیبانی نمیکنن،زندگیمون رو مسموم میکنن،دوست ندارن شاهد پیشرفت ما باش،نمیتونن ببینن ما خوشحال هستیم;این افراد (افراد سمی) هستن.اون کسی که با خوندن این مطالب توی ذهنت اومد زندگیت رو نابود میکنه یا باید از شرش خلاص بشی یا یاد بگیری چجوری باهاش برخورد کنی تا تاثیراتش رو توی زندگیت نزاره.

شاید بعضی از این افراد سمی ناخواسته برای زندگی ما مضر باشن اما گروهی دیگه از قصد بعضی از کارها رو برای ناراحتی ما میکنن.این افراد میتونن زخم خورده ی گذشته باشن،کمبود هایی داشته باشن و نتونن اون رو تو زندگی دیگران ببینن،حسود باشن و خیلی شاید های دیگه...

باید از این افراد فاصله بگیریم یا بهشون بگیم چقدر میتونن ناراحتمون کنن و اگر از عمد اینکارو نمیکنن کمکشون کنیم تا توی روابط بهتر بشن و آدم سمی نباشن.

آدم های سمی می تونن دوست های ما باشن یا حتی خانواده و همسر.

هر کسی از اطرافیان ما میتونه طرز فکر و رفتار سمی داشته باشه ما باید اونهارو شناسایی کنیم و نحوه ی برخورد با اونهارو یاد بگیریم.

لحن ها می توانند به خوبی اما نه همیشه نیت ها را مشخص کنند برای مثال لحن نیش دار و صدای بلند و یکنواخت معمولا نشانگر نیت بد است.

گاهی حتی خودمون هم میتونیم یک آدم سمی برای خودمون باشیم فکر کن که چند بار به خودت گفتی مثل یه خوک چاق شدم،چقدر زشتم من،چقدر پوستم خرابه،چقدر خنگ و احمقم و امثال این متن ها،لیلیان گلاس اسمش رو گذاشته غذای سمی ذهن.هر چقدر بیشتر به این حرف ها فکر کنیم جزیی از وجود ما میشن.

من بر این باورم به هر چیزی که فکر کنیم همون میشیم.

تا به حال دقت کردید که چندین بار گفتیم من لاغر یا چاق هستم(این مثال میزنم چون بیشتر برای هممون اتفاق افتاده)این نظر سمی این طرز فکر سمی باعث میشه دیگران هم با ما هم نظر باشن یا تو روی ما یا پشت سر ما میگن دیدی طرف چقدر چاق یا لاغر شده؟؟؟

میدونی چرا دیگران در رابطه با ما نظر میدن و به خودشون اجازه میدن به ما بی احترامی کنن چون ما بهشون این اجازه رو میدیم.

یک مثال میزنم تا این موضوع برامون کاملا جا بیوفته یک خانمی پیش دکتر میره و شکایت میکنه از رفتار شوهرش که اون رو (پا چاق) صدا میزده با صحبت بیشتر دکتر متوجه شد که زن از پاهای چاقش بدش میاد و پاهاش رو زشت خطاب میکرده دکتر بهش گفت این نظر خودت این فکر سمی تو باعث شده تا شوهرت ازش سو استفاده کنه و از این طریق با تو شوخی کنه که موجب رنجش تو شده.بنابراین چیزی که تو در مورد خودت میگی روی طرز فکر دیگران و گفته ی اونها در رابطه با تو رابطه مستقیم داره.

یک دسته دیگ افراد سمی وجود دارن با روش چرا جنبه نداری دارم شوخی می کنم باعث میشن حس بی جنبه بودن و عصبی بودن بما دست بده.

هیچ حرفی بی منظور نیست اگر به شما حرفی زدن و گفتن شوخی کردم و از خودتون ناراحت شدید بخاطر اینکه حرف رو جدی گرفتید و حتی با طرف برخورد هم داشتید بدونید حق با شما بوده اون فرد حرف دلش رو با عنوان شوخی کردم بی جنبه نباش به شما زده چون یا از دست شما ناراحت یا احساس نا امنی میکنه و این اصلا شوخی نیست.

با دقت به حرف های طرف مقابل گوش بدید تا نیتش برای شما آشکار بشه.

یک مثال براتون میزنم یک بازیگر خیلی خوشتیپ و با استعداد حین تمرین از مدیرش میشنوه که بهش میگه تو اصلا استعداد نداری و برای این کار ساخته نشدی و بازیگر در جواب میگه نگران نباش من به این زودی ها نا امید نمیشم.مدیر قبل از اینکه به خواسته اش برسه بازیگر نقشه اش رو خنثی کرد.

نیاز نیست کنایه ها همیشه طولانی باشن گاهی با جمله (چرا این کار نکردی؟) ، (برات بهتر بود این رو انتخاب کنی؟) و از این قبیل حرف ها کافیه تا ذهن و دل انسان هارو جریحه دار کنه.

گفتن کلمات سمی ممکن است در برخی اوقات به قیمت جان افراد تموم بشه مثل نوجوون 15 ساله ای که بخاطر مورد تمسخر واقع شدن از طرف دوستاش اقدام به خودکشی کرده.

اگر حرف سمی میزنید باید عواقبش رو هم پذیرا باشید.

حرف های سمی مثل گلوله های هستن که پرتاب میشن و میتونن موجب کشته شدن خودمون یا طرف مقابل بشن.

مرگ و زندگی هر دو در کنترل زبان ما هستند.

علاوه بر تمامی مطالب بالا حسادت هم میتونه باعث بوجود آمدن افراد سمی در اطراف ما باشه.وجود دوست های حسود رو هممون تو زندگی تجربه کردیم پس یک مثال دیگه براتون میزنم تا یکم هم جدید باشه.

تا به حال شده با کسی وارد رابطه احساسی شده باشید و طرف ترکتون کنه بعد بگید خب چرا این اتفاق افتاد من که ازش حتی سر تر هم بودم...

دقیقا به همین دلیل ترکتون کرده چون شما ازش سر تر هستید و این باعث میشه طرف مقابل اعتماد بنفسش رو از دست بده و حس بدی رو به شما و رابطه و احساساتتون انتقال بده که سرانجام این رابطه جدایی است.

این برتری میتونه ظاهری،شغلی،جسمی و ... باشه.

یک مثالی میزنم که خودم به چشم دیدم،دختر و پسری عاشق هم بودن و رابطه عمیق احساسی داشتن خیلی کنار هم احساس خوبی داشتن و حس آرامش رو با هم تجربه کردن.به مرور زمان وقتی پسر با دختر بیشتر آشنا شد و موفقیت دختر رو در کارش به وضوح دید اما میدید که خودش پیشرفت چشم گیری نداشت و وابسته ی خانواده بود اعتماد بنفسش رو از دست داد و دیگه حس خوبی تو رابطه نداشت و این باعث شد خودش رو از رابطه بیرون کشید و برای برگشتن اعتماد بنفسش دختر رو تخریب کرد،این آدم یک حسود سمی بود که اعتماد بنفسش رو از دست داده بود و برگشتن اون اعتماد بنفس رو تو جدایی میدید.

از کتاب (آدم های سمی)

لیلیان گلاس

ادامه دارد...

۰۴ خرداد ۰۰ ، ۰۱:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ارمغان وزیری

نظرم عوض شده :)

سلام.با یه گریز ساده به نوشته های قبل متوجه میشی که من یک سری کتاب هایی رو که می خوندم به صورت نکته وار می نوشتم و انتشار میدادم.

الان که بهش نگاه می کنم میبینم شاید کوتاه و مختصر و مفید باشن اما گنگن.

بخاطر همین نظرم عوض شده میخوام به صورت داستان های کوتاه هر چیزی رو که یاد میگیرم اینجا به اشتراک بزارم هم برای دوستای خوبم که منو همراهی میکنن و هم کسایی که برای نوشته ها وقت میزارن.

قبلا خیلی فعالیت نمیکردم یا بهتره بگم اصلا فعالیت نمیکردم.اما تصمیم دارم برای صفحه ی بلاگم بیشتر وقت بزارم تا هم برای خودم مفید باشه هم تویی که الان داری این متن رو می خونی.

منو حمایت کن نوشته ها رو به اشتراک بزار و نظراتت رو برام ثبت کن wink

۰۴ خرداد ۰۰ ، ۰۰:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ارمغان وزیری

زبان بدن

1.yes این حرکت برای غربی ها به معنای (خوب) ، برای ایتالیایی ها به معنای (یک) ، برای ژاپنی ها (پنج) و از نظر یونانی ها ، یک فحش رکیک است.

2.زبان بدن ، تجلی و انعکاس بیرونی حالت احساسی فرد از درون است. 

3.(تیزبین بودن) یعنی توانایی انگشت گذاشتن بر تناقضاتی که در حرف های یک نفر با زبان بدن او وجود دارد.

4.اغلب پیشگوها زن هستند ، زیرا مغز زن ها دارای مدارهای اضافی است تا آنها بتوانند علائم بدنی نوزادها را دریافت و تفسیر کنند و قادر به خواندن وضعیت روانی و عاطفی دیگرن باشند.

5.کسی که هنگام دست دادن شل و ول و بی حال دست می دهد ، به خصوص اگر مرد باشد ، متهم می شود که شخصیت محکمی ندارد .

6.پوشاندن دهان ، در بزرگی به سرعت بیشتری صورت می گیرد . زمانی که یک بزرگسال دروغ می گوید ، گویی مغزش به او فرمان می دهد تا با پوشاندن دهان ، جلوی خروج کلمه های کذب و فریبکارانه را بگیرد ، درست به همانگونه که در پنج سالگی و در سن بلوغ این کار را می کرد.اما در آخرین لحظه ، دست خود را از جلوی دهان کنار می کشد و یک حرکت به سوی بینی برای لمس آن اتفاق می افتد.این عمل ، صرفا روایت بزرگسالانه از همان دست جلوی دهان گرفتن است که در کودکی اتفاق می افتد.

7.مشت یا کف دست باز شده ، حرکتی است مرتبط با صداقت ، اما زمانی که فردی قصد کذب داشته باشد ، دست های بازش را به طرف شما دراز می کند ، لبخند می زند و در حال دروغ گفتن ، لبخند به لب می آورد ، اما خرده نشانه های دیگری وجود دارد که و را لو می دهد.مثلا ، مردمک چشمش جمع می شود ، ممکن است یک ابرو را به بالا ببرد یا گوشه لبش بپرد و این علائم در تضاد و تناقض با دست باز و لبخند صادقانه قرار می گیرد.

8.مرد راست نمی گوید اگر دست هایش را در جیب کند یا در حالت دست به سینه حرف بزند .

9.زنی که می خواهد چیزی را مخفی نگاه دارد ، سعی می کند که از موضوعات بی ارتباط دیگری سخن گوید و در همان حال به انجام کارهای خانه می پردازند.

10.هنگام راست گویی ، افراد از دست های خود کمک می گیرند و کف دست ها را نمایش می دهند ، در حالی که دلیل درستی نمی آورد ، از همان کلمات استفاده می کند ، لیکن با دست هایی که آشکار نیست.

11.نگاه داشتن دست ها در جیب ، از تمهیدات مورد علاقه مردانی است که مایل به شرکت در گفتگو نیستند .

12. کف دست ها رو به بالا ژستی است غیر تهدید آمیز و تسلیم جویانه و به معنی بفرمایید و کف دست ها با چرخیدن به سوی زمین به این معنی است فرد حس می کند دستوری به او داده شده است و ممکن است نسبت به شما احساس ستیهندگی پیدا کند.

13.اگر درخواست همراه با کف دست رو به بالا بیاید ، احتمال همراهی و پذیرش آن بیشر می گردد.

14.سلام نازی های آلمانی به صورتی داده می شد که کف دست مستقیما رو به زمین بود و نماد قدرت و استبداد در حکومت.

15.دست به حالت بسته و انگشت در حالت اخطار یا اشاره شنوندگان را به زور و ضرب وادار به اطاعت می کند و احساسات منفی در دیگران ایجاد می کند . 

*16.مشت بسته به همراه با نشانه گیری با انگشت ، یکی از دلخور کننده ترین ژست های ممکن است.

17.در مالزی و فیلیپین با انگشت اشاره کردن توهین آمیز است زیرا این حرکت فقط برای نشان دادن حیوانات استفاده می شود.مالزی ها برای اشاره به انسان یا آدرس دادن از انگشت شست خود استفاده میکنند .

18.انگشتی که نشانه می گیرد در اغلب شنوندگان و شرکت کننده ها احساسات منفی بر می انگیزد برای جلوگیری از این امر انگشت اشاره خود را روی شست فشار دهید و در حالتی که علامت ok را ایجاد کرده اید سخن بگویید به این ترتیب شما مقتدر ظاهر خواهید شد.

19.رومی ها برای محافظت خود دست دادن به صورت گرفتن مچ را ابداع کردند ؛ با گرفتن و لمس مچ دست ، معلوم می شد که آیا اسلحه ای زیر آستین پنهان شده است یا نه ...

20.قفل کردن کف دست ها به هم و تکان دادن دست در اصل در قرن نوزدهم رایج شد.

21.وقتی شما برای بار اول با کسی ملاقات می کنید و با او دست می دهید یکی از سه نوع تاثیر و دیدگاه پایه ای ذیل به طور ناخودآگاه انتقال می بابد : 

تسلط : او می خواهد بر من تسلط پیدا کند اید حواسم را جمع کنم.

فرمانبری : می توانم بر این شخص مسلط گردم.هرکاری بخواهم انجام می دهد.

مساوات : با این شخص راحت هستم.

22.هنگام دست دادن اگر دست طرف شما رو به پایین قرار گیرد ، از طرف شما روی طرف مقابل حالت تسلط ایجاد و القا می شود. لازم نیست کف دست شما به طور کامل رو به زمین قرار گیرد شما به هر حال دست بالا را دارید و این پیام را می فرستید که می خواهید در این ملاقات و مواجه مهار را در دست داشته باشید.

*23.زن ها اگر می خواهند از همان اعتبار مرد ها برخوردار شوند ، صرفا لازم است تا خانم ها از برخی نشانه های زنانگی اجتناب کنند ، از دست دادن نرم ، دامن کوتاه و کفش پاشنه بلند.

*24.از زاویه منافع کسب و کار به صلاح خانم هاست که محکم تر دست بدهند ، به خصوص با مردها.

25.چگونه برابری ایجاد کنیم ؟؟؟ هر دو کف دست به صورت عمودی قرار می گیرند و احساس برابری و احترام ایجاد می گردد.

*26.برای خلق رابطه نزدیک در یک دست دادن ، به دو عامل اساسی نیاز است.نخست ، مطمئن شوید که کف دست هر دوی شما در حالت عمودی است تا هیچکس در موضع تسلط نباشد. دوم ،  به همان میزان که طرف مقابل دست شما را فشار می دهد ، شما نیز همانقدر فشار دهید.

27.اگر حس می کنید کسی مخصوصا با یک نیروی رانشی کف دست رو به پایین با شما دست می دهد و اکثرا هم مردها چنین می کنند نه فقط چرخاندن دست او به حالت مساوات طلبانه دشوار است بلکه اگر چنین کنید سخت توی چشم می زند .دست دادن با پای چپ به جلو را تمرین کنید و خواهید دید که این گونه راحت تر می شود با اشخاص قدرت طلبی رو برو شد که می کوشند شما را کنترل کنند.

28.اگر دستتان عرق می کند دستمالی در جیب یا کیف داشته باشید تا درست قبل از دست دادن با فردی مهم ، دست های خود را خشک کنید.

*29-دست دادن دوبل : این نوع دست دادن میزان تماس جسمی را افزایش می دهد و شخصی که در این کار پیشقدم شده است با محدود کردن حرکات دست راست طرف مقابل ، مهار اوضاع را در دست می گیرد.این نوع دست دادن به (دست دادن سیاستمداران) نامیده شده است.

30.اگر شما نوعی رابطه شخصی با فرد دیگری ندارید ، از دو دست استفاده نکنید و همینطور اگر کسی با دو دست دست شما را می گیرد هیچ پیود شخصی با شما ندارد،مراقب نیات و برنامه های پنهانی او باشید.

31.اگر با طرف مقابل خود یک رابطه شخصی یا عاطفی قوی ندارید تنها ز یک دست برای مصافحه استفاده کنید.

32.اگر کسی حالت استخوان خرد کن (محکم) با شما دست داد شما می توانید با گفتن جمله (آخ ! دستم جدا درد گرفت.قدرت دست شما بیش از حد است) توجه جمع را به او جمع کنید.این کار باعث می شود که حامی و دلباخته روش استخوان خرد کنی دیگر عمل خود را تکرار نکند.

33.خانم ها اگر با لب های به هم دوخته ، بدون نشان دادن دندان ها لبخند می زنند ، این لبخند معنا و مفهوم منفی دارد.

34.لبخند بدون لذت و خوشی ، فقط از لب ها استفاده می کند.

35.در لبخندی که لب ها به هم دوخته و فشرده می شوند یعنی این شخص رازی در دل دارد و یا عقیده و نگرشی دارد که آن رابرای خود نگه داشته و به شما نخواهد گفت .این لبخند مورد علاقه زنانی است که نمی خواهند نشان دهند که به کسی بی علاقه هستند.اکثر مردها نسبت به این گونه تبسم بی توجه و قافلند.

36.وقتی در حالت دست به سینه قرار می گیرید اعتبار شما شدیدا پایین می آید.

37.مشت گره شده همراه با دست به سینه شدن حکایت از وجود خلق و خویی خصمانه است.

38.زمانی که افراد دو دل،نامطمئن یا دارای احساس منفی نسبت به سخنانی که می شنوند هستند ، فنجان خود را در طرف دیگر بدن می گذارند تا یک حائل بازویی منفرد ایجاد کنند.اما هنگامی که نظر مساعد و پذیرا دارند،فنجان را کنار خودشان می گذارند و به این ترتیب نگرش مثبت و توافق خود را نشان می دهند.

39.لمس ماهرانه و درست آرنج هنگام دست دادن بخت شما برای رسیدن به تقاضایتان را سه برابر افزایش می دهد.

40.نشستن در حالی که آرنج ها روی دسته صندلی یا مبل قرار دارند حالت قدرت مدارانه ای است و تصویر فردی قدرتمند و درستکار را القاء می کند.بر عکس ، افراد خاضع افتاده یا شکست خورده دست و بازوهای خود را به دتخل مبل و پشت دسته آن می کشند.

41.مالش کف دست ها به هم به این منظور است که در انتظار چیز خوبی هستیم.

42.وقتی شخصی یک دستش رو با دست دیگرش در پشت بدن نگه می دارد به این معنی است احساس برتری ، اعتماد به نفس و قدرت دارد و با این ژست میخواهد بگوید از چیزی ترس ندارد.

43.دستی که در پشت بدن ، مچ دست را می گیرد ، نشان از یاس و دلخوری و تلاش برای کنترل خود و نباختن قیافه است.

44.بیرون گذاشتن شست دست از جیب و نمایش بیش از حد آن به این منظور است که شخص از اعتماد به نفس بالایی برخودار است و دوست دارد خودش را به نمایش بگذارد و احساس خوشتیپی و خوشپوشی می کند.

45.وقتی دروغ و نیرنگ بازی به گوش ما می خورد،یا به چشم ما می رسد و یا اینکه می خواهد از دهانمان بیرون آید گرایش داریم که با دست ها این سه عضو (گوش-چشم-دهان) را بپوشانیم و از آنها محافظت کنیم.گوش ها بر دروغ بسته باد چشم ها بر دروغ بسته باد و دهان بر دروغگویی بسته باد.

46.مردم زمانی که اخبار بدی می شنوند و یا شاهد خادثه ای وحشتناک می شوند معمولا با دستهایشان تمام صورتشان را می پوشانند تا به طور نمادین جلوی شنیدن و دیدن خود را سد کنند.

47.بچه ها هنگامی که دروغ می گویند به طور علنی صورت خود را با دست میپوشانند.کودکی که حرف دروغی می زند اغلب یک یا دو دست خود را روی دهانش می گذارد انگار که  می خواهد جلوی بیرون آمدن کلمات فریبکارانه را بگیرد.

48.اگر کسی دست به صورت برد همیشه به معنای آن نیست که دروغ می گوید اما دال بر این است که ممکن استاین شخص نمیخواهد اطلاعاتی را فاش کند.

49.گوینده های تلویزیون،آن چنان روی زبان بدن خود کار کرده و آن را صیقل داده اند که گرفتن مچ آنها بسیار دشوار است در نتیجه مردم به قلاب افتاده و در دریای دروغ غرق می شوند.

50.هشت نوع از بارزترین علائم دروغ:::

1-پوشاندن دهان

2-لمس بینی

3-خارش بینی 

4-مالش چشم ها 

5-گرفتن گوش 

6-خاراندن گردن 

7-کشیدن یقه 

8-انگشت به دهان بردن

51.اگر وقتی شما صحبت می کنید شخصی جلوی دهانش را بگیرد یعنی اینکه شاید طرف شما فکر می کند که شما با او صادق نیستید و چیزی را از او پنهان کرده اید.

52.دروغ گفتن از روی عمد د رعین حال فشار خون را نیز بالا می برد.

53.خانم ها با ضربات ظریف تر و کوچک تری از مردان این عمل لمس بینی هنگام دروغگویی را انجام می دهن،شاید برای اجتناب از خراب کردن آرایش صورت خود.

54.افزایش فشار خون هنگام دروغگویی بینی را باد می کند و باعث تحریک و قلقلک انتهای رشته عصبی در دماغ می گردد در نتیجه شخص با یک حرکت مالشی برق آسا روی دماغ می کوشد تا این خارش را خاموش سازد.

55.در مردان هنگام دروغگویی آلت تناسلی نیز به واسطه گردش خون متورم می شود.

56.مردها هنگام  مالش چشم ها زمانی که دروغ می گویند چشم ها را بشدتو خشونت دستمالی می کنند و به خصوص اگر دروغ شاخداری وسط باشد روی را به طرف دیگری بر می گردانند.

57.گرفتن گوش شنونده و کشیدن لاله گوشش به این منظور است که گویی می خواهد جلوی ورود کلمات را بگیرد.

58.در ایتالیا اگر کسی گوش خود را بگیرد این حرکت را عملی زن مابانه و همجنس گرایانه می دانند.

59.یک نفر هنگام حرف زدن به شما می گوید که می دانم احساس شما چیست و در همین حین گردن خود را می خاراند یعنی در اصل نمی فهمد که احساس شما چیست.

60.اگر شخصی هنگام حرف زدن یقه خود را کشید و گفت احساس گرما می کند مودبانه از او بخواهیدکه حرف خود را تکرار کند در این حین کسی که قصد فریبکاری دارد خود را لو می دهد.

61.اکثر نشانه های حرکتی مبتنی بر دست و دهان مرتبط با دروغگویی و غلط کاری است .

62.وقتی شخصی با دست هایش سر خود را بالا نگه می دارد به این منظور است که علاقه ای به گوش دادن سخنان شما در آن لحظه ندارد.

63.در زبان بدن ضرب زدن با انگشت روی میز و ضربه زدن مستمر به زمین با پا را نشانه بی حوصلگی و بی صبری می دانند.

64.اگر انگشت سبابه عمودی شده و بالا را نشان می دهد و انگشت شست وزن چانه را می کشد شنونده در حال مرور افکاری منفی یا انتقادی نسبت به گوینده یا موضوع صحبت است.با ادامه دادن اینگونه افکار منفی ممکن است انگشت اشاره چشم ها را بمالد یا پوست زیر چشم ها یا پلک ها را بکشد.

65.برخی از خانم های درباری قطره بلادونا حاوی آتریفین در چشم خود می چکاندند تا مردمک آنها باز و چشم ها درشت بنمایاند به این طریق خود را دلرباتر می ساختند.

66.انسان ها تنها گونه نخستینان اند که سفیدی(جشم) یا صلیبه دارند.

67.مردمک ها هستند که احساسات  حقیقی را فاش می کنند.

68.تنها فرهنگی در جهان که از علامت دادن با ابرو ها استفاده نمی کنند ژاپنی ها هستند که آن را نامتناسب یا نامودبانه می دانند و برایشان تعریف جنسی دارد.

69.برای کسانی که دوستشان دارید یا می خواهید شما را دوست داشته باشند ابروهای خود را به طریق پیشگفته بالا و پایین ببرید.

70.اگر مردها بالای ابروهای خود را به سمت پایین را کاهش دهند چشم هایشان باریکتر به نظر خواهد رسید و در نتیحه بانفوذتر و مقتدرانه تر جلوه میکنند.

71.خلاصه ای که در اکثر فرهنگ ها جهان برای برقرار کردن رابطه ای خوب با دیگران باید حدودا بین 60 تا 70 درصد از زمانی را که گفتگو می کنید نگاهایتان به هم دوخته شود.

72.اگر در طول زمان گفتگو با فردی بیش از دو سوم زمان نگاه آن شخص با نگاه شما تلاقی کرد یکی از این دو تصویر قابل اطلاق است : یا شما به نظرش جذاب و جالب می آییدکه در این صورت باید مردمک چشم هایش نیز تغییر کند.یا در حالت دوم،نظر خصمانه و غیردوستانه نسبت به شما دارد و ممکن است بخواهد چالشی سر راهتان بگذارد که در این صورت مردمک چشم هایش باید بسته شوند.خانم ها در شناسایی علائم مردمک چشم و رمز گشایی معنای آن قوی هستند و می توانند تفاوت حالت های دوستانه را از غیر دوستانه تشخیص دهند اما مردها در این زمینه به مراتب ضعیف ترند.به همین دلیل است که معمولا یک مرد نمی فهمد که آن خانم قصد دارد او را ببوسد یا به او سیلی بزند.

73.در حالت عادی و آرامش،میزان پلک زدن شش تا هشت بار در دقیقه است که طی آن،چشم ها فقط حدود یک دهم ثانیه بسته می شود.انسان وقتی زیر فشار است،مثلا دروغ می گوید،محتملا میزان چشم زدن را به طرز قابل ملاحظه ای افزایش می دهد.

74.زمانی که چشم های فردی دائم از یک سو به سوی دیگر،تند و تیز در حال حرکت است،به نظر خواهد رسید که مشغول وارسی اتاق و اتفاقات آن است،اما واقعیت این است که این فرد به خود اعتماد و اعتقاد ندارد و نمی داند این جا چه می کند،در نتیجه مغز او دنبال راه های فرار است.

75.نگاه خیره ی حاکی از قدرت نه فقط جو و محیط را بسیار جدی می کند،بلکه حتی کسل کننده ترین آدم ها نیز به این ترتیب حساب کار خود را می کنند.اگر نگاهتان روی ناحیه ای متمرکز و ثابت بماند،مثل این می شود که طرف مقابل را سر جایش میخکوب کنید.به شرطی که خیره خیره نگاه کردن یا پایین تر از سطح چشم های شخص مقابل نزول نکند،فشار ادامه خواهد داشت.هرگز از این نگاه در دیدارهای دوستانه یا عاشقانه استفاده نکنید.اما اگر بخواهید کسی را مرعوب کنید یا شخص پرچانه ای را ساکت کنید،این روش عالی است.

76.وقتی برای مصاحبه می روید،پس از سلام و علیک و آشنایی اولیه،دو الی سه ثانیه به مصاحبه گر وقت بدهید تا بدون اینکه با چیزی حواس و توجه شان قطع شود،شما را خوب برانداز کنند و این روند ارزیابی را به طور کامل تمام کنند.برای مثال،سر خو را پایین بیندازید و با کیف یا پرونده ای که همراه دارید،خود را مشغول سازید یا کاغذها و مدارک خود را مرتب کنید،به بهانه آویزان کردن کت یا پالتو،پشت خود را به او کنید و یا اول صندلی را کمی جلو عقب کرده و بعد از آوردن آن به فاصله ای نزدیکتر به مصاحبه گر،سر خود را بلند کنید.

77.اگر فرد در حال به خاطر آوردن دیده هایش باشد،چشم ها حرکتی رو به بالا خواهند داشت.اگر صوتی که شنیده در ذهنش زنده شود،به جوانب نگاه می کند و سرش را به گونه ای کج می کندکه گویی می خواهد به چیزی گوش کند.اگر فرد شور و احساسی را به یاد می آورد،به پایین و به مت راست نگاه می اندازد.وقتی که فرد در ذهن با خود سخن می گوید،به پایین و به سمت چپ نگاه می کند.

78.ارتباط چشمی را اینگونه رعایت کنید که وقتی حرف می زنید کف دستتان آشکار باشد.

۱۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۰۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ارمغان وزیری

شرایط عشق (فلسفه صمیمیت)

1) هنگامی که دو کس عاشق یکدیگر می شوند،به زودی زود نسبت به هم احساس صمیمیت پیدا می کنند; موانع معمول ملاحظه کاری و خودداری به یکباره فرو میریزد.

2) عشق فقط یک شرط دارد : 

داشتن شور و تمنا.

و هر کس می تواند این شرط را بر آورده کند.نگرش رمانتیک حامی دریافتی از عشق است که به تمام و کمال رنگ و بوی دموکراتیک دارد.

3) عاشق شدن جنبه مهمی از عشق است.

4) عشق واقعی عشقی است که دوام دارد و مشکلاتی را که رابطه ای طولانی به ناگزیر بر می انگیزد تاب می آورد.

5) باید عناصر رفتار امروزی را نه برخاسته از شخصیت خودآگاه افراد بلکه رقم خورده توراث و ژن ها بدانیم.

6) سنت ها و رسومی که اختیار کرده ایم،یا بر ما تحمیل شده است،منجر به تیره روزی می شود.

7) عیب و ایرادهایی که در عشق پیدا می شوند همواره ناشی از پیوستن و دل بستن به شخص نامناسب است یا ناشی از اینکه شخص نامناسبی به ما پیوسته و دل بسته است.

8) سازگاری یکی از دستاوردهای عشق است،نه یکی از شرایط عشق.

9) شخصی که مرا کامل می سازد خود نیز به دست من کامل می شود.این معنا معمولا در مورد الگوی دوران کودکی که در حال ترسیم آن هستیم صدق نمیکند.اگرچه کودک ممکن است بزرگسالان را شاد و سرخوش کند،این امر برای بزرگسالان معمولا فقط یک تار است در درون بافته پرتار و پود زندگی.

10) سقراط می گوید میل عاشق همانند میل کسی است که از آموختن حظ می برد و عاشق معرفت است.

11) هوشمندی یاریتان می کند که بعد از مخالفتی که ممکن است با درخواست شما صورت بگیرد دلیل بیاورید و از خود دفاع کنید.

12) مسلما دیگری کامل نیست و امکان ندارد وظیفه اصلی او در زندگی این باشد که به ما در رفع نواقص و معایبمان یاری برساند.

دیگری نمیتواند بی اندازه صبور باشد،نمیتواند به مدتی نا محدود به منظور یاری کردن به ما،برای نیازهای خودش اهمیت کمتری قائل شود.

13) اشتیاق عشق با این آرمان خیالی جریان پیدا می کند که،تنها اگر بتوانیم به شخصی که عاشق او هستیم نزدیک شویم و در حضور او زندگی کنیم،از دست همه ضعف هایمان خلاص خواهیم شد.

14) عشق ما به افراد به خاطر صفات نیک آنها بوده است.

15) انگیزه ای دیگر و قوی که در عشق وجود دارد این است که به ما همانطور که هستیم عشق بورزند.

16) ما خواهان آن هستیم که طرفمان بگوید:<<من به خود تو عشق می ورزم،درست همانی که هستی.>>

17) گاهی اوقات وقتی شخصی را ملاقات می کنیم،حس غریزی داریم که به ما میگوید احتمالا به خوبی با هم تفاهم خواهیم داشت،به ما میگوید که باب دوستی مفتوح است.این تنها از آن جهت نیست که ما درمی یابیم که می توانیم به راحتی با او کنار بیاییم،با او دوستانه کار کنیم،در او جذابیت ببینیم،در آن لحظه ی آغازین غالبا این احساس وجود دارد که در نحوه هستی او،در حالت حیاط باطنی اش،چیزی هست که به نظر آشنا می رسد.دوستی های صمیمانه ای هست که بر همسازی علایق و سلایق مبتی است;در کنار این ها دوستی هایی نیز وجود دارد که بر همسازی جان ها استوار است.

*18) من از سر عشقی که به تو دارم از تو متنفرم...

این صرف نفرت نیست زیرا متضمن احساس زیاد از حد تملک است و احساس اینکه بدرفتاری به خاطر خیر و صلاح دیگری است.

19) همان نیازهایی که ما را به عشق می رساند ممکن است در فاسد شدن عشق نقشی داشته باشند.

20)در کوتاه مدت مفرح است که بابت صفاتی که اصلا از آنها بهره ای نداریم تحسین شویم،این حالت در نهایت ملال انگیز است.

21) وقتی عشق را در رابطه عاشقانه،در دوستی،با والدین یا فرزندانمان جستجو می کنیم،جویای آنیم که به همان صورتی که هستیم پذیرفته شویم.

22) کوچکترین کلبه ها برای عشاق راستین به قدر کافی بزرگ است.<<شیلر>>

23) عشق یگانه فعالیتی است که می تواند رضایت راستین به ارمغان آورد.

24) افرادی که در روال معمول کسب کارشان همواره می کوشند چیز ها را آنطور که هستند ببینند،به همین جهت کمتر قابلیت عشق ورزی دارند.

25) این که بخواهیم غیر از آنی باشیم که هستیم ممکن است سبب شیدایی شود.

26) اعتبار حرفی که از دهان کسی بیرون می آید در گرو این است که او تجربه مربوط به آن را تا چه حد پیش چشم دارد.

27) عاشق شدن یا عاشق نشدن و نیز این که عاشق چه کسی بشویم یا نشویم به اختیار ما نیست; عشق اتفاق می افتد،خواه دلخواه ما باشد خواه نباشد.

28) بخشی از آنچه در دوستن داشتن فرا می گیریم از مشاهده نحوه ارتباط بزرگسالان با یکدیگر اصل می شود.روشن است که اگر کودکی مرتبا شاهد علاقه و احترام والدینش نسبت به یکدیگر باشد و نه تحقیر و بی اعتنایی متقابل آن ها،این وضعیت در او تاثیر میگذارد.

29) عاشق شدن حاصل جمع شدن دو جیز است:

اشتیاق هایی که داریم و طرز عمل تخیل ما.

اولی ما را به جستجوی دیگری از خود به در می آورد;دومی خبر از آن می دهد که شخصی دیگر ممکن است همان کسی باشد که می تواند ما را به رضایت خاطر برساند.

وقتی این ها جمع می شوند،احساس به طرز خیره کننده ای فوران می کند.همه امیالمان متوجه آن شخص می شود و ما خیره به آن چشم های دلبند می نگریم و چند صباحی هم که شده زبده زندگی مان و عالمی تازه و قرین خوشبختی را می بینیم.

30)یکی از دیرینه ترین تعاریف عشق این است که آنچه را که برای دیگری خیر است نه به خاطر خودمان بلکه به خاطر او انجام دهیم.

31)عشق ورزیدن به این معنی نیست که بنشینیم و فکر کنیم که او چقدر دوست داشتنی است بلکه این را هم اقتضا می کند که به فکر و و دل نگران او باشیم.

32) "مهربانی برخاسته از محبت" همین عبارت ساده تعریفی از عشق است که برخی از مهمترین مضامین آن را به ما یادآوری می کند.

خدا از سر تقصیرات و ضعف های تو میگذرد زیرا به تو عشق می ورزد.

33)در عشق راستین آنچه اهمیت و ارزش دارد نه دادن این قبیل هدایا(هدایا گران قیمت) بلکه رابطه ی متقابل صمیمانه ی دو قلب است.

34)کسانی که با ایشان از در صمیمیت در می آییم خصوصیات نسبت میدهیم که واقعا از آن خود آنها نیست بلکه سر چشمه در روابطی دارد که خودمان پیش تر داشته ایم.

35)دسته ای از افراد کسل کننده آن هایی هستند که مرتبا تصور می کنند دیگران در آنچه می گویند غرضی دارند.

36)اگر توقعات بی اندازه از عشق داشته باشیم بر دریافت های خودمان از خویش سبکی تراژیک بار می کنیم زیرا تجربه خود را از عشق همواره از وجه ناکامی یا شکست خواهیم دید ناکامی یا شکستی که متوجه خودمان یا دیگران است.بنابراین هرچقدر نظر ما درباره ی عشق دقیق تر و هوشمندانه تر باشد با فراست بیشتری آرمان ها را از واقعیت متمایز میکنیم و حسب حالمان جذاب تر می شود.

37)ما معمولا اهمیت چیزهای آشنا و دم دست را تنها به این دلیل که آشنا و دم دست اند دست کم می گیریم و در میزان حظی که از چیزهای دیگر خواهیم برد تنها به این دلیل که در حال حاضر از دسترس ما بیرون اند مبالغه می کنیم.

38)عشق هرگز نمی تواند کنا هم نشستن د موجود کاملا سازگار باشد ما مثل قطعات پازل نیستیم که تنها اگر قطعه ی درست را پیدا کنیم بتوانیم در حالت همسازی تمام عیار به هم قفل شویم حال روز ما به گونه  ای است که گویی هر شخصی عملا در آن واحد به چند پازل تعلق دارد و بنابراین با هیچکدام از آنها به طور کامل جفت و جور نمی شود.

39)یکی از نگران کننده ترین جوانب تجربه ی عشق این است که امکان دارد شدیدترین احساسات نفرت-خرده گیری یا میل به تحقیر و آسیب رساندن را دقیقا نسبت به همان کسی داشته باشیم که بیش از همه به آن دل بستیم.

40)محال است رابطه ی عاشقانه ای داشته باشیم که متضمن جنبه های منفی نباشد.

41)رابه جنسی می تواند گویاترین شکل عیان کردن شور عاشقانه باشد.

42)شهوت نشان می دهد که دو انسان همچنان یکدیگر را جذاب می بینند.رابطه جنسی سر رات و صریح است و یکی از موثرترین راه های آشکار شدن عشق است.

43)گرایش جنسی در بر دارنده ی نوعی حس اعتماد و راحتی است که به تماس مهر آمیز مربوط می شوند.این لذت نوازش است نه لذت آمیزش جنسی.

44)با اندکی توجه به کمد لباسهایتان جاذبه جنسی خود را بیشتر کنید.

45)عشق مایه ی شرافت رابطه جنسی است وگرنه رابطه جنسی بدون عشق مایه ی خفت و تباهی است.

46)شا همواره باید تنها با شخصی که به او عشق می ورزید رابطه ی جنسی داشته باشید.

47)اگر بناست به ارضای جنسی برسید باید چیزی را از عشق خارج کنید و آن صداقت و رو راستی است.

48)اگر به عشق راستین رسیدیم تمام اشتیاق ها و امیال ما متوجه یک نفر می شود.

49)عشق ورزیدن به دیگری تا حدودی در حکم آن است که خودمان را بر او آشکار کنیم اما گرایش جنسی تیشه به ریشه ی این کمال مطلوب می زند.

دعوت دیگری به این که جنبه های عهدشکنانه ی میل جنسی را بپذیرد درخواستی زیادی است زیرا این یعنی از او بخواهیم گرایش بر تملک را از ریشه برکند کاری که در توان او نیست.

50)موسیقی می تواند به عشق قوت برساند<<شکسپیر>>

51)این یک قانون روانشناسانه ی کلی است که ما قدر چیزهای خوب را تنها زمانی می دانیم که ارزش و فایده ی آنها آشکار باشد.

52)عشق متضمن سوزان چیزی است که باور داریم دیگری می تواند به ما بدهد.

53)اگر یار یا شریک زندگیتان صفات مهم تری نظیر قابل اطمینان بودن یا خلق خوش داشته باشد بالغانه است که ظاهر معمولی و جذابیت نه چندان زیاد او را بپذیرید.

54)این گفته ی پر آوازه ی بدبینانه و نیشدار چه بسا ناخواسته ما را به تفسیری خوش بینانه فرا بخواند.

گفته ی لاروشفوکو که می خواهد به ما یادآوری کند تا چه مایه سطحی و ساده لوحیم عملا در وجود هر کسی که مینشیند تا درباره ی عشق چیزی بنویسد یا بخواند امیدی دلربا می دمد زیرا اشاره به آن دارد که می توانیم از زندگی عاری از عشق عاشقانه بسازیم-تنها اگر حرف درست را پیدا کنیم.

.

.

.

پایان نکات کتاب << شرایط عشق >>

۰۵ شهریور ۹۷ ، ۱۷:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ارمغان وزیری

وابستگی عاطفی ( ترک و بهبودی از عوارض آن )

1) زندگی ارزش زنده بودن را دارد.

2) به خودم حق انتخاب می دهم.برای خودم هدف دارم و این به من احساس خوبی می دهد.

3) یاد گرفته ام که به دیگران ((نه)) بگویم.یاد گرفته ام که به جای دفاع از حقوق دیگران از حقوق خودم دفاع کنم.

4) افرادی هستند که از من سوء استفاده می کنند و با من رفتار درستی ندارند.من دارم روی این مسئله کار می کنم که نوع دوستی هایم را تغییر دهم.

5) یاد گرفته ام در محیط کارم حد و مرزی قائل شوم.

6) روابطم با خدا خیلی بهتر شده است.می دانم که کسی به فکر من است و به من کمک می کند تا از خودم مراقبت کنم.

7) همین که روز به روز بهتر شوید حتی کم ، این خودش عالیست.

8) ما راه پر پیچ و خم مراقبت از خود و عشق به خود را آغاز کرده ایم.ممکن است در این راه مشکلات و گرفتاری هایی باشند ولی ما از پا نخواهیم نشست.

9) وابسته ناسالم کیست؟ آدمی بسیار متوجه ، مهرانگیز و علاقمند.

10) وابستگی عاطفی هر چه باشد یک مشکل است و رهایی از آن باعث راحتی ما می شود.

11) یک وابسته عاطفی کسی است که از خودش مراقبت نمی کند.

12) وابسته عاطفی کسی است که اجازه می دهد رفتار دیگران بر روی او تاثیر بگذارد و مصرانه می خواهد رفتار دیگران را کنترل کند.

13) نباید از خود توقع داشته باشیم کامل باشیم و نباید هم از دیگران توقع داشته باشیم کامل باشند.

14) در مقابل سیستم های به شدت از هم پاشیده که بر بسیاری از ما تاثیر گذاشته اند واکنش نشان نداده و در چنگال مسائل احماقانه گرفتار نمی شویم.در عوض هنر جدا کردن خویش را از مسائل و مشکلات دیگران به عنوان یک قربانی یاد میگیریم.

15) یاد میگیریم که برای خودمان مفید باشیم ، شاد باشیم  و از زندگی لذت ببریم.

16) ما حق انتخاب داریم.

17) عجیب است که ما در مواردی که کاملا بی اراده و تسلیم هستیم بیشتر از هر وقت دیگری تغییر یافته و به بهبودی نزدیک تر می شویم.

18) قواعد ظالمانه بر زندگی شخص و عملکرد او تاثیر دارند.

این قواعد می گویند:

1-احساساتت را بیان نکن.

2-فکر نکن.

3-مسائل را تشخیص نده ، درباره آنها صحبت نکن و به فکر چاره آنها نباش.

4-خودت نباش.خوب ، درست ، قوی و کامل باش.

5-خودت را دوست نداشته باش.فقط از دیگران مواظبت کن و از خودت غافل باش.

6-شادی نداشته باش ، شیطنت نکن و از زندگی لذت نبر.

7-به خودت و دیگران اعتماد نداشته باش.

8-آسیب پذیر نباش.

9-صریح نباش.

10-به مردم نزدیک نشو.

11-رشد نکن ، تغییر نکن و خلاصه وضعیت کنونی این خانواده را به هم نزن.

و و و ...

19) از جمله عباراتی که شخصیت شما را ضعیف و اراده شما را سست می کند:

1-من دوست داشتنی نیستم.

2-من لایق چیزهای خوب نیستم.

3-من هیچ وقت موفق نخواهم شد.

سعی کنید عکس این جملات را هر روز صبح که خود را در آینه نگاه می کنید به خودتان بگویید.

20) آتش زیر خاکستر گذشته ماست.گذشته و آینده را رها کرده و در لحظه زندگی کنید و شاد باشید.

21) نشانه ی فشار روانی ((حساسیت بیش از حد)) است.

22) بهبودی یافتن یعنی تغییر این قبیل رفتار های خودشکنی که یاد گرفته ایم.

23) بهبودی یعنی برخورد با هر چیزی که باعث رنج و عذاب ما شده است.

24) خودتان را دوست بدارید،برای سلامتی خویش بکوشید این حق ماست.

25)تلاش می کنیم،شکست می خوریم و نتیجه تمام این تلاش ها برداشتن یک قدم به جلو است.باید صبور بود.

26)باید به خود احترام بگذاریم و خودمان را دوست داشته باشیم

27)نه جلوی احساساتمان را میگیریم و نه آنها را بی محابا رها می سازیم.

*28)نمی توانیم دیگران را کنترل کنیم.

29)مشکلات همیشه در زندگی وجود دارند.

30)چهار اصل : پذیرفتن ناتوانی مان ، توسل به خداوند ، تسلط بر قدرت شخصی مان و متمع کردن دیگران از این قدرت از راه برقراری روابط با آنها.

31)اگر مت واقعا بخواهیم زندگی مان متفاوت و بهتر باشد و برای آن زحمت بکشیم همان طور خواهد شد.

32)اشتباهات زیادی مرتکب شدم ولی آموختم که اشکالی ندارد اشتباه کنم.

33)اشکالی ندارد با سایر مردم احساس همدردی کنم ولی نباید به خاطر این همدردی اقدامی هم برای آنها انجام دهم.

34)نیاز دارم بشنوم که خدا مرا دوست دارد نه این که می خواهد مرا تنبیه کند.

35)زمانی می رسد که باید خود را جدا سازم و از خویش مراقبت کنم.

36)گاهی عمر رابطه سر آمده ولی ما حاضر نیستیم آن را رها کنیم.

37)هدف بهبودی اینست که ر روابط خود با دیگران درست رفتار کنیم.

38)هنوز هم روزهای بدی دارم ولی اهمیت نمی دهم،چون قبلا سال های بدی داشتم.

39)نمی توان گفت برای مراقت از خود دقیقا چه کار باید کرد،ولی مطمئنم هر کس خودش بهتر می داند.با کمک گرفتن از خدا ی خودت می توانی اینها را دریابی.

40)نگران نباش.اگر متوجه نمی شوی و یا اگر امروز برای یاد گرفتن درس زندگیت آمادگی نداری،هیچ اشکالی ندارد.درس ها همیشه هستند.آنقدر خودشان را به ما ارائه می کنند تا بالاخره آنها را یاد بگیریم و ما فقط هنگامی کهد آمادگی داشته و زمان آن فرا رسیده باشد درس های خود را می آموزیم.

41)به همه کس نمی توان اعتماد کرد.

42)اگر به گذشته برگردم و به خسارات وارده در زندگیم خیره شوم؛آنها بر من چیره خواهند شد.من یاد گرفته ام که آنها را بپذیرم و به پیش بروم.

43)بیش از حد معقول نباید در یک روز تلاش کرد.اگر خسته هستیم باید استراحت کنیم.اگر نیاز به بازی داریم باید بزی کنیم.

44)هرچقدر برای مراقبت و توجه به خود زحمت بکشیم زیاد نیست.

45)اگر همه چیز به نظرمان سیاه می آید احتمالا چشم هایمان را بسته ایم.

46)فهرست برنامه بهبودی:::

1.داشتن برنامه روزانه مناسب

2.هدف های روزانه و هدف های دراز مدت داشته باشیم و به آنها دست یابیم.

3.مراقبت شخصی.

4.برای بچه هایمان و سایرین حدود قائل شویم و به آنها پایبند باشیم.

5.برنامه ریزی سازنده.

6.تلاش برای تصمیم گیری مناسب و حل مشکلات.

7.انتخاب رفتارهایمان.

8.استراحت کافی.

9.دوری از خشم و آزردگی.

10.پذیرش.

11.دیگران را کنترل نکنیم و اجازه ندهیم مارا کنترل کنند.

12.انتقادات و راهنمایی های مناسب را بپذیریم.

13.از خودمان و دیگران بیش از حد انتقاد نکنیم.

14.حق شناسی (در مقابل ترحم به خود و محرومیت)

15.تصمیمات مالی مسئولانه(نه ولخرجی و نه امساک)

16.تغذیه مناسب.

17.از کار و اعمال جنسی فرار نکنیم.

18.قبول مسئولیت شخصی.

19.به خواست ها و نیازهایمان اهمیت بدهیم.

20.از خود تصویر یک قربانی نداشته باشیم.

21.ترس و نگرانی نداشته باشیم.

22.احساس گناه و خجالت نکنیم.

23.دلواپسی و وسواس نداشته باشیم.

24.بیش از حد در قبال دیگران احسای مسئولیت نکنیم.

25.به خداوند ایمان داشته باشیم.

26.به خودمان اعتماد داشته باشیم و قدر خودمان را بدانیم.

27.در مورد اعتماد به دیگران تصمیمات مناسبی بگیریم.

28.دنبال برنامه بهبودی خود را بگیریم.

29.آرامش فکری داشته باشیم؛منطقی فکر کنیم و از ابهام بپرهیزیم.

30.درک و برخورد مناسب با احساساتمان و از جمله عصبانیت.

31.افشای مناسب مطالب.

32.از خودمان و دیگران انتظارات معقولی داشته باشیم.

33.به مردم در حد لازم نیاز داشته باشیم.

34.اعتماد به نفس داشته باشیم و خودمان را تایید کنیم.

35.روشن و صادقانه با مردم برخورد کنیم.

36.روحیه متعادلی داشه باشیم.

37.با دوستانمان در تماس باشیم.

38.با مردم احساس ارتباط و نزدیکی کنیم.

39.تصویر خوبی از زندگی داشته باشیم.

40.از الکل و سایر موا مخدر برای سازش با شرایط استفاده نکنیم.

41.سرگرمی داشته باشیم و از برنامه روزانه خود لذت ببریم.

42.به خودمان و دیگران راهنمایی های مثبت و مناسب بنماییم.

43.به راهنمایی های مثبت ایمان داشته باشیم و آنها را بپذیریم.

 

47)مسائل حل نشده را می وانیم دفن کنیم،ولی آنها زنده می مانندو نفس می کشند و ممکن است حتی کنترل زندگی ما را هم در دست بگیرند.

48)دارم یاد می گیرم که فقط مسئول زندگی خودم باشم.

49)ما نمی توانیم دیگران را تغییر دهیم ولی تغییر دادن خودمان امکان پذیر است.

50)بهترین راه برای کمک به مردم و از جمله خانواده اینست که به دنبال کا خودمان باشیم.

51)هرگز برای آنچه که هستی نیاز به معذرت خواهی نداری و نباید از اینکه خودت هستی خجالت بکشی.

52)شرم می تواند مانع پیشرفت ما و جریان انرژی می شود.

53)تا زمانی که از خودم متنفر بودم نمی توانستم رفتارم را عوض کنم.فقط وقتی که دوباره شروع به دوست داشتن نا مشروط خودم کردم توانستم رفتارم را تغییر دهم.

54)امروز به شرایط خودم خوب دقیق می شوم و از آنچه دارم شاد و سپاسگذار می گردم.

55)بهترین چیزها در نظر تو هر چه باشد شایسته آن هستی.

56)شکر نعمت نعمتت افزون کند.

57)یاد گرفتم چطور از هیچ همه چیز بسازم به جای اینکه همه چیز را به هیچ تبدیل کنم.

58)تاوقتی خودمان را قبول نداشته باشیم دیگران هم مارا تایید نخواهند کرد.

59)خوبی و مثبت بودن را در زندگیمان قدرت می بخشیم.

60)مردمان خوب وجود دارند من به طرف اشخاص سالم و دوست داشتنی کشش دارم و آنها نیز به طرف من .بزودی یه رابطه سالم برقرار خواهیم کرد.

61)تحت هر شرایط و موقعیتی خودمان را واقعا دوست بداریم.

62)تمام کارهای خوب و جالبی را که دوست داریم دیگران برای ما انجام دهند ؛ خودمان انجام دهیم.

63)اگر معتقد نباشیم دوست داشتنی هستیم حتی نمی توانیم باور کنیم که خدا هم مارا دوست دارد.

64)دست از انتقاد و توهین های خشونت آمیز نسبت به خودمان برمیداریم.

65)وقتی در آینه نگاه می کنید سر فرصت به خودتان بگویید که خود را دوست دارید،زیبا هستید و در انجام کاری که می کنید مهارت دارید.بگویید از خودتان مراقبت می کنید و خدا هم همیشه به شما کمک می کند.

66)اگر واقعا طالب آشنایی با مردم هستیم باید اجتماعی باشیم.

67)جذاب ترین افراد کسانی هستند که خودشان را دوست دارند و برای خودشان زندگی می کنند.

68)اگر بدون داشتن رابطه ای احساس خوشبختی نمی کنیم مسلما با وارد شدن در یک رابطه هم احساس خوشبختی نخواهیم کرد.

69)اگر کسی مارا رد کند نباید مشکل را از خودمان بدانیم.نا امید نشوید،از پا نیوفتید،نفی فکر نکنید و بدبین نشوید.نحوه رفتار و واکنش شما در مقابل قطع رابطه ای در مراحل اولیه ی آن نشان دهنده ی میزان شایستگی است که برای خودتان قائلید.

70)بهتر است خود را به تدریج وارد رابطه کنیم اگر رابطه ی خوبی نبود آن را قطع می کنیم هیچوقت برای مراقبت از خود دیر و زود نیست.

71)هیچگاه عشق را خارج از وجود خودتان جست و جو نکنید.

72)دیگر به هیچ وجه حاضر نیستم ار روی بی عقلی همه چیزم را به خاطر یک رابطه یا ظاهر خوب و یا به نام عشق از دست بدهم.

73)لازم نیست بخاطر عشق همه چیز خود را ببازیم.

74)یاد گرفتم از مراقبت دیگران و تسلط بر آنها دست بردارم و به مردم احترام گذاشته حقوق و شخصیت آنها را رعایت کنم و مخصوصا حقوق افراد خانوده را محترم بشمارم.

75)رابطه باید متقابل باشد بدین معنی که هر دو طرف آزادند رابطه را حفظ و یا آن را قطع کنند و بودن آنها در رابطه اختیاری است نه از روی نیاز و اجبار.

76)درک و همدردی متقابل ضروری است.

77)لزومی ندارد خودم را نگران مشکلاتی کنم که از حل آنها عاجزم.خدا بمن کمک خواهد کرد.

78)از نمایش قدرت اجتناب کنید.

79)از ساده لوحی و بدبینی بپرهیزید.

80)نباید بخاطر خوشحالی دیگران شخصیت خوذ را نادیده بگیریم.

81)برای حل اختلافات گفتگو کنید.بگویید و بشنوید.

82)باید دائما مراقب باشیم که منافع خود را فدای مصلحت دیگران نکنیم.

83)تمام کسانی که از تعهد میترسند باید این را بدانند که در زندگی اگر از زیر بار تعهد شانه خالی کنند چیزهای با ارزشی را هم از دست خواهند داد.

.

.

.

پایان نکات کتاب << وابستگی عاطفی >>

۰۳ مرداد ۹۷ ، ۱۳:۴۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ارمغان وزیری

این کتاب شما را آرام می کند

  • استرس ، اضطراب و نگرانی
استرس : واکنش به موقعیت یا حادثه ای که در آینده زیر فشار قرار میگیرید . استرس در زمینه های جسمانی و احساسی در شما اثر می گذارد و به اندیشه و رفتارتان نفوذ می کند.
اضطراب : یک احساس . در رابطه با استرس ، ترس از شکست خوردن یا استنباط تهدید یا خطر است.
نگرانی : یک فرآیند فکری منفی درباره آینده ، یعنی (چه میشود اگر...؟)
 

1) اگر پیوسته از نظر جسمانی و ذهنی وحشت زده و نگران باشید در وضعیت مطلوب به سر نخواهید برد.

2) اگر احساس حسادت می کنید ، اندیشه هایتان منفی می شوند.

3) زیر فشار قرار گرفتن می تواند به شما انگیزه بدهد که برای موفق شدن بیشتر تلاش کنید.

4) نخوابیدن به اندازه ی کافی می تواند مشرب و حالت شما را به هم بریزد.

5) استرس را معمولا به دو طبقه تقسیم میکنند :

1-حاد . 2-مزمن.

استرس حاد شایع ترین نوع استرس است که بر اثر عوامل تنش زای کوتاه مدت ایجاد می شود.

استرس دهنده های حاد آن هایی هستند که شما معمولا بر آن ها تسلط های دارید.

برای مثال:می توانید خودروتان را تعمیر کنید یا از همسر سابقتان فاصله بگیرید.

استرس مزمن فشار بلند مدتی است که بر اثر عواملی که زمان پایان قطعی ندارند و ما روی آن اختیاری نداریم ایجاد می شود.

استرس مزمن بسیار خطرناک است.استرس مزمن بخشی از زندگی می شود به طوری که ناراحت و گرفته بودن را بخشی از زندگی تلقی میکنید.

6) گاه نیفتادن حوادث خوب ممکن است تولید استرس کند.

7) می توانید واکنش خود را در قبال استرس تغییر دهید و بر اعتماد به نفس خود برای چیره شدن بر استرس بیفزایید.

8) بی جهت خود را زیر فشار های  بی مورد قرار ندهید.فراموش نکنید چیزی به نام کامل و صد در صد بی عیب و نقص وجود ندارد.

9) اشخاص با هم تفاوت دارند.یکی رویدادهای اتفاق افتاده را مشکل به شمار می آورد و دیگری احتمالا آن را فرصتی مناسب ارزیابی می کند.شما شامل کدام دسته می باشید؟؟؟

10) ممکن است بر این باور باشید که اندیشه << چرا این همیشه برای من اتفاق می افتد>> اندیشه ای کاملا بجا و مناسب است.اما این طور نیست.این گفته می تواند رفتار شما را تغییر دهد.در سلامت جسمانی شما تاثیر بگذارد و روحیه تان را خراب کند.این جمله ها مضوعات مهمی هستند. 

11) اندیشه همان واقعیت نیست :::

نمی توانم این کار را بکنم - همه ی آن ها از من متنفرند - به اندازه ی کافی خوب نیستم - و ...

به آسانی ممکن است این اندیشه ها را به عنوان واقعیت بپذیرید.احساس بدی درباره ی آن ها داشته باشید اما این ها فقط فکر هستند واقعیت نیستند.این ها فرضیه هایی هستند که مغز منفی جبهه گرفته شما آن ها را ساخته است.این ها بیانگر آن احساسی هستند که در مورد خود دارید.این ها ارتباطی با واقعیت ندارند.

مثلا بجای اینکه بگویید << نمی توانم این کار را بکنم >> بگویید << گمان میکنم نمی توانم این کارا را انجام دهم >>

12) هنگامی که احساس میکنید نمی توانید کاری را انجام دهید سعی کنید مدارک و شواهدی بر خلاف این باور پیدا کنید.

13) طرز فکر،رفتار و احساس شما از نظر جسمانی و احساسی همه با هم ارتباط دارند،اگر یکی از آن ها را بهتر کنید،بقیه هم بهتر می شوند.

14) قیافه ظاهری شما و حالت چهره شما اندیشه و احساستان را به دیگران منتقل می سازد.

15) وقتی به بروز استرس پشت سر هم دچار شدید،بدن و ذهنتان توانایی برخورد با واقعیت های زندگی را از دست می دهد.

16) قرار گرقتن در حالت آرمیدگی به مهارت نیاز دارد.

مثلا اگر سر کارتان هستید،می توانید محل و زمانی مناسب پیدا کنید و به راحتی ده دقیقه از اوقات خود را صرف خودتان بکنید.

و سر انجام نکته ی مهم این است که خودتان را داوری نکنید.به خودتان سخت نگیرید.اگر در یکی دوبار اولیه تمرینات احساس کردید به شما کمکی نمی کند،خودتان را سرزنش نکنید و ناراحت نشوید.سعی کردن برای قرارگرفتن در حالت آرمیدگی بهتر از در آرامش قرار نگرفتن است.این کارها به تمرین نیاز دارند.وقتی این تمرینات را یاد گرفتید،هرگاه احساس کردید که بدنی گرفته و منقبض دارید،می توانید جلو واکنش جنگ یا گریز خود را بگیرید و سریع تر به آرامش برسید.

17) جنگ یا گریز،واکنشی اولیه و خودکار به استرس است.با آموختن هر چه بیشتر کاستن از استرس آرام تر می شوید.

18) قرار گرفتن در حالت آرامش یکی از اولویت های زندگی شماست که برای همیشه استرس را از بدنتان دور می کند.

19) اجتناب نکنید،همیشه با موضوع برخورد کنید.

20) اضطراب می تواند سبب شود که رفتاری کاملا به دور از شخصیت خود در پیش بگیرید.ممکن است خشمگین شوید،کاسه صبرتان لبریز شود یا ذهنتان مسائل مهم را فراموش کند.

21) در زندگی تان هرجه آت و آشغال کمتری وجود داشته باشد،ذهنتان خلوت تر می شود.هر اندازه هم بر این باور باشید و بگویید که تحت تاثیر شلوغی و بی نظمی خانه قرار نمی گیرید،واقعیت این است که بی نظمی در خانه بر شدت استرس شما می افزاید.

22) مسئولیت کمتری را بپذیرید.

23) از کارهای هولناک اجتناب کنید.

24) به درخواست هایی که می دانید نمی توانید انجام دهید پاسخ نه بدهید و درباره چرای آن نیز صادق باشید.

25) تفویض اختیار کنید. همه ما می دانیم که گاه اگر خودمان کاری را انجام دهیم بسیار ساده تر است،اما باید به دیگران اعتماد کنید که با راهنمایی شما بتوانند آن کار را انجام دهند.

26) کارهایی را که می توانید انجام دهید،اولویت بندی کنید.

27) درباره زمانی که می توانید انجام دهید صادق باشید.

28) به خودتان فشار بیش از اندازه نیاورید.مجبور نیستید مطابق انتظارات دیگران ظاهر شوید.

29) تفریح را فراموش نکنید ...

کارهایی را که به راستی دوست دارید انجام دهید.در دفترچه یادداشت روزانه خود زمانبندی کنید.گاه به اندازه ای درگیر کارهای استرس زا می شویم که فراموش می کنیم قرار است در زندگی لذت هم ببریم.

30) مشکلی را که می خواهید در موردش دست به اقدامی بزنید،شناسایی و مکتوب کنید که دقیقا چه مشکلی شما را نگران کرده است.

31) رها شدن از هر خواسته غیر ضروری به شما فرصت و انرژی بیشتری می دهد تا روی مسائل مهم خود کار کنید.

32) نگرانی درباره رخدادی که هنوز به وقوع نپیوسته است درست حالاتی را در ما ایجاد می کند که انگار آن رخداد اتفاق افتاده است.

33) طبیعت قرار نیست به ساز شما برقصد.

34) اساسی ترین راه های برخورد یا نگرانی این است که یا آن را به فراموشی بسپارید یا فکری به حالش بکنید.

35) بازی کنید*هدف مبنای خود را بیابید*کار جسمانی انجام دهید*به موسیقی گوش بدهید*کتاب بخوانید*حضور ذهن داشته باشد*برای دوستان خود ایمیل بفرستید*به یکی از دوستانتان تلفن کنید*به دیدن دوستانتان بروید*به سراغ اینترنت بروید*کاری جدید یاد بگیرید*گفته ها و نقل قول های مثبت را بخوانید.

36) پرت کردن حواس راهکاری عالی برای مدیریت بر نگرانی های بی مورد است.

37) سه توجیه عمده برای نگرانی:

مسئولیت-کنترل-انگیزه 

38) بسیاری افراد معتقدند که نگرانی نشانه توجه داشتن است.

نگرانی مقوله ای منفی و توجه داشتن مقوله ای مثبت است.

39) افکار قدرت جادویی ندارند.

40) نگرانی ابزاری برای حل مسئله است.سبب می شود که من درباره گزینه هایم مطمئن تر شوم.

41) نگرانی درباره حادثه ای که هنوز اتفاق نیفتاده بی معناست.

42) اگر پیوسته منفی بیندیشید،رفتاری منفی پیدا میکنید.

43) از خود بپرسید ((اگر بدترین حادثه ی ممکن اتفاق بیفتد آیا فردا،ماه دیگر،یا یک سال دیگر این اهمیتی خواهد داشت؟))

44) اگر دونفر با هم با صدای آهسته حرف بزنند،فرض را بر این می گذارید که آنان دارند درباره شما حرف میزنند.این جبهه گیری ها افکار منفی خودکار شما را شکل می دهند.

45) به جای استفاده از کلماتی که شکل <<باید>> دارد،از کلمات انعطاف پذیرتری بهره بگیرید.به جای اینکه بگویید :<<باید این کار را می کردم>> بگویید:<<می توانستم این کار را بکنم>>.به توقعات غیر واقع بینانه خود بها ندهید.

46) آنچه را نمی توانید تغییر دهید،بپذیرید.

47) تصور کنید هر فکری که درباره موقعیت از آن اجتناب می ورزید،قطاری پر سرعت است.

سوار قطار نشوید.بگذارید بدون شما صحنه ذهنتان را ترک کند.درگیر فکر نشوید.

48) با خود عهد کنید که اگر کاری را آغاز کردید،آن را تا به انتها انجام دهید،در غیر این صورت امکان توفیقی در کار نخواهد بود.

49) به تندرستی بها بدهید.

50) به اندازه ی کافی بخوابید.

51) خنده بهترین داروی هر درد است.پژوهشگران در دانشگاه آکسفورد به این نتیجه رسیده اند که خنده سبب می شود بدن ماده ای بنام اندروفین تولید کند که ماده ای دردکش است.بنابراین،کسانی که می خندند به احساس بهتری می رسند.پژوهشگران دو گروه تشکیل دادند.یک گروه به مدت 15 دقیقه برنامه ای کسل کننده و گروهی دیر برنامه خنده دار را تماشا کرده اند.کسانی که برنامه خنده دار را تماشا کرده بودند،ده درصد بیشتر از گروه نخست درد را تحمل کرده بودند.

52) زمانی را صرف دوستان و خانواده بکنید.

53) با ورزش کردن و توجه به خوردن غذای مناسب به احساس بهتری برسید و مشکلات خود را بیشتر حل کنید .

.

.

.

پایان نکات کتاب <<این کتاب شما را آرام میکند.>>

ادامه مطلب...
۱۵ تیر ۹۷ ، ۱۴:۵۱ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ارمغان وزیری